به مناسبت سالروز شهادتش؛
فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(س) چگونه به شهادت رسید؟
علیرضا با هر سختی خود را به بیسیم رساند و سیمش را جوید و آنگاه تیرها بود که بر سینه اش نشست.
علیرضا با هر سختی خود را به بیسیم رساند و سیمش را جوید و آنگاه تیرها بود که بر سینه اش نشست.
معتاد بود و به مرتضی قول داده بود که پاک شود، پاک شد و هنوز شش ماهی از شهادت مرتضی نگذشته بود که او هم شهید شد.
خواندن دو رکعت نماز قبل از خواب، کار هر شبش بود.
قبل از عملیات گفت: بچه ها بیایید یه کاری کنیم که اگه فردا ظهر (کربلای 5) امام این سید خدا از این عملیات تو رادیو یا تلویزیون شنید خنده روی لباشون بنشینه، همین برای مابسه.
آدرسش را آیت الله امجد داده بود، به در خانه که رسیدم تازه متوجه شدم کجا آمده ام، منزل اسماعیل خودمان بود.
علیرضا در وصیتش نوشت: شما خوب می دانید که شهید عزادار نمى خواهد، رهرو میخواهد.
چند ماهی از رفتن علی گذشته بود و حالا نوبت آمدن فاطمه بود اما گویا علی هم آمد.
الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل * الم یجعل کیدهم فی تضلیل... صوت قرانشان در فضا پیچیده بود و محسن را تنگ در حلقه خود می فشردند...
کوچه چراغانی، دیوارها پوشیده از پرچم و بانویی که در آستانه در ایستاده بود همه خبر از...
آرزو داشت خنده دخترش را ببیند و بعد به دوستانش بپیوندد و دست آخر هم همان شد که دلش می خواست.