به مناسبت سالروز ورود آزادگان؛
رادیوی عراقی و باتری هایی که جا ماند
دیوار غربتشان سخت و محکم بود و انگار هر روز بتن ریزی اش تمدید می شد. امیدشان اما به خدا بود و بس. یاد حرف های پدرانه امام که می افتادند، دلشان غرق نور می شد اما فکر کردن به بالکن خالی جماران روحشان را سخت می آزرد. خبرشان کردند که بار سفر ببندید که وقت مبادله است. به لب مرز رسیده بودند و قفسه سینه گنجایش قلب هایشان را نداشت...