سیره امام - 3
روایت آیت الله قرهی از ذلت رئیس سازمان امنیت در برابر امام
خاطرهای از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالعلی قرهی (ره) از روزهای پس از واقعه 15 خرداد 1342.
خاطرهای از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالعلی قرهی (ره) از روزهای پس از واقعه 15 خرداد 1342.
خاتمی امام جمعه موقت تهران با اشاره به اینکه قبل از انقلاب ادبیات فحشا و گناه وجود داشت، گفت: اما امروز اگرچه شما از این بیحجابیها رنجیدهاید و بیحجابیها را ناسپاسی نسبت به انقلاب میدانید اما مقایسه آن با زمان طاغوت قیاس مع الفارق است. امروز حجاب و عفاف، قانون است و بیحجابی، خلاف شرع و قانون است. به کسانی که میخواهند شرع و قانون را بشکنند نصیحت میکنم که اگر به فرهنگ جای دیگر دل بستهاید، حداقل به مردم و متدینین احترام به بگذارید. چون این بیحجابیها تیری به قلب متدینین است.
ساواک، در تمام سالهای فعالیتش نظارتی دقیق بر هرگونه تجمعات مخالفین در داخل و خارج کشور داشت. یکی از گزارشات موجود در آرشیو «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» گزارشی است از شب یلدای مخالفین سیاسی رژیم پهلوی در نیویورک که در خانه ایران برگزار شده بود. خانه ایران، پاتوقی برای مخالفین شاه بود و طیفهای مختلفی در آن حضور مییافتند، از مصدقیها گرفته تا تودهایها. اگرچه در این جلسات و محافل، اختلافات میان این طیفها کاملا مشهود بود، ولی عاقلترها و باتجربهترها همواره بر «اتحاد» تاکید میکردند و معتقد بودند که با اتحاد میشود درخت موریانه خورده رژیم را از زمین کند و هرگونه نفاقی، چوببستی برای این درخت موریانه خورده است.
حسن ملک از مبارزان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در خاطرات خود به ساخت مخفیگاه برای اسلحه، خنثی سازی بمب و... اشاره کرده است که خواندنی است.
مرحوم آیت الله صانعی در خاطرات خود به واکنش امام در مقابل وحشی گری رژیم شاه و ضرب و شتم مردم و بازاریان تهران اشاره و این جمله را از ایشان نقل کرده: اگر یک قطره از خون ابا عبدالله(ع) در من باشد تا سقوط رژیم ستمشاهی از پا نمی نشینم.
شبی که ساواک برای بازداشت امام به خانه ایشان ریخت و در را شکست امام بیرون آمده و فرمود: این وحشی گری یعنی چه؟ صبر کنید لباس هایم را بپوشم خودم می آیم.
با اینکه نقش اصلی در مبارزه علیه رژیم به عهده امام بود اما دولت علم به جای اینکه به امام خبر دهد به سایر علما تلگراف زد و گفت که از تصویبنامه دست برداشته است اما امام کوتاه نیامد...
ابوالفضل و شش تن دیگر در حالی که اشک از چشمانشان می آمد، زیر جنازه شیخ احمد کافی را گرفته و به حرکت خود ادامه می دادند.
امام با حالتی عصبانی خطاب به مولوی گفت: من هم سرباز اسلام هستم، نگذارید ما به وظیفه سربازیمان عمل کنیم.
آخرین روز تیرماه سال 57 بود که عصبانیت رژیم از اعتراضات طلاب در تشییع جنازه کافی دست عمال آن را به خون شهدای مدرسه علمیه نواب مشهد آغشته کرد و این اقدام وحشیانه یاد و خاطره هجوم به فیضیه را در اذهان مردم زنده کرد.