جی پلاس/به مناسبت رحلت؛

چه شد که سید محمود دعایی به قم هجرت کرد؟

مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی در خاطرات خود به علت مهاجرت به قم و ادامه تحصیل در حوزه علمیه آن اشاره کرده است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، سیاستمدار مصلحی که همگان بر مهر و وفا و محبتش اذعان دارند، در پانزدهم خرداد ماه سال 1401 به ندای ارجعی الی ربک پاسخ مثبت داد. او در گفت و گویی که سال ها پیش انجام داده از علت مهاجرتش به قم اینگونه نقل کرده است:

 

‌حدودا اواخر سال 42 و اوایل سال 43 وارد قم شدم. چون سال ورود من ‌‎ ‎‌به قم بعد از حوادث 15 خرداد بود؛ یعنی بین حوادث 15 خرداد و ‌‎ ‎‌آزادی امام من وارد قم شدم و سه سال در قم بودم. بعد از آن، شرایطی ‌‎ ‎‌پیش آمد که مجبور به هجرت به نجف شدم.‌

می شود بیشتر توضیح دهید؟ آیا مبارزه را از قم شروع کردید؟‌

‌من در قم مکاسب و رسائل را شروع کردم و تا کفایه در قم بودم ‌‎ ‎‌و از محضر اساتید گرامی چون حضرات آیات سلطانی، فاضل لنکرانی، ‌‎ ‎‌مکارم شیرازی، سبحانی، اعتمادی و آقا رضا صدر استفاده بردم. بعد هم ‌‎ ‎‌شرایطی پیش آمد که عازم نجف شدم. فعالیت های مبارزاتی را در کرمان ‌‎ ‎‌با دوستانم آغاز کردم. ابتدا از تکثیر و توزیع نامه ها و خطابه هایی که از ‌‎ ‎‌قم می رسید یا از مجامع علمی دیگر مثل اصفهان و مشهد به دست ‌‎ ‎‌می آمد، شروع کردیم. سپس نوارهای سخنرانی را تکثیر می کردیم و در ‌‎ ‎‌اختیار علاقمندان می گذاشتیم. در همان ایام و در آستانه محرم، شاه ‌ ‎‌مسافرتی به کرمان کرد. جامعه روحانیت مبارز کرمان تصمیم گرفت که ‌‎ ‎‌یک مبارزه منفی علیه ورود شاه انجام دهد و قرار گذاشته بود که هیچ ‌‎ ‎‌روحانی در مراسم استقبال شاه شرکت نکند و به استقبال و دیدار شاه ‌‎ ‎‌نرود. حتی تهدید کرده بودند هر روحانی که این کار را بکند عمامه اش ‌‎ ‎‌را بر می دارند تا مردم ببینند و از آن روحانی پرهیز کنند.‌

‌‎اگر ممکن است، از کم و کیف آمدن تان به قم بگویید و بفرمایید ‌‎ ‎‌چه کسی شما را در این جهت راهنمایی کرد؟‌

 

‌ علاقه شخصی خودم بود که باعث شد به حوزه علمیه قم بروم. ‌‎ ‎‌من بالاخره بعد از کسب رضایت پدرم عازم قم شدم. ابتدا در مدرسه ‌‎ ‎‌حجتیه، به اتاقی که دوستانی از کرمان در آن جا جمع بودند رفتم ولی ‌‎ ‎‌چون جا تنگ بود به مدرسه آقای بروجردی که به مدرسه خان معروف ‌‎ ‎‌بود و اتاقی به شماره 27 در طبقه دوم داشت، رفتم. هم حجره ای من ‌‎ ‎‌مرحوم آقا سید محمد کاظم قریشی از اهالی خمین بود، هم اتاق بودیم. ‌‎‎‌البته آقای قریشی به دلیل فعالیت های مبارزاتی اش همیشه در سیر و سفر ‌‎ ‎‌بود و بعد هم گرفتار شد و به زندان افتاد و من همیشه تنها بودم. ورودم ‌‎ ‎‌به قم در ایام زندانی شدن حضرت امام بود و درست همان روزهای ‌‎ ‎‌اولی که من در قم بودم، امام از زندان آزاد شدند و من به کانون مبارزاتی ‌‎ ‎‌طلاب در قم پیوستم.‌

‌‎

برشی از کتاب گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی؛ ص ۵۳-۵۴

 

دیدگاه تان را بنویسید