گزارش؛
یک مستند و ۱۰۰ هزار توییت؛ چرا ترانه علیدوستی اینقدر حساسیتبرانگیز شد؟
مستند ترانه یک کنش روایتی حساب شده بود که سازندگان آن از یک بازیگر باسابقه و «ایرانی» (و نه یک چهره تبعیدی) استفاده کردند تا روایت «تغییر نسل هنرمند» را از درون کشور منتشر کنند. استفاده از بیبیسی به عنوان رسانه فارسی زبان خارجی نیز در تفسیر و تحلیل این موج، مهم است. استراتژی قدیمی، معطوف به نق زدن از بیرون بود. اما اینجا، استراتژی جدیدی دیده میشود: ایجاد الگوی هویتسازی برای نیروهای ناراضی داخل، با استفاده از رسانه بیرون. این، نوعی مشروعیت به روایت میبخشد که رسانههای خارجی به تنهایی فاقد آن هستند.
پایگاه خبری جماران، محمد تقیزاده: در روزهای ۳ تا ۷ دی ۱۴۰۴، انتشار مستند «ترانه» از تلویزیون بیبیسی فارسی، موجی گسترده از واکنشها در شبکه اجتماعی توییتر ایجاد کرد. این مستند که روایت زندگی و تصمیمهای سیاسی و شخصی ترانه علیدوستی را بازگو میکند، به سرعت به یکی از موضوعات داغ فضای مجازی تبدیل شد و هزاران کاربر با هشتگهای مرتبط به آن واکنش نشان دادند. فقط در توئیتر فارسی در این ۴ روز بیش از ۱۰۰ هزار توئیت و ریتوئیت منتشر شد که این توئیتها در مجموع نزدیک ۵۰ میلیون بار دیده شدند.
تحلیل گفتمان فضای مجازی پیرامون ترانه علیدوستی در دیماه ۱۴۰۴، تصویری آشکار از یک تقابل عمیق اجتماعی ارائه میدهد. این موج که با پخش مستند «ترانه» ساخته پگاه آهنگرانی از بیبیسی فارسی کلید خورد، صرفاً یک بحث هنری یا رسانهای نبود، بلکه به عرصهای برای نبرد گفتمانی بر سر مفاهیمی چون مقاومت، خیانت، زنانگاری و مرزهای «خودی» و «غیرخودی» تبدیل شد.
۱. تحسین موضعگیری ترانه علیدوستی
بخش بزرگی از محتواها به تقدیر از مواضع اخیر این بازیگر اختصاص داشت. کاربران با عباراتی حماسی مانند «تبدیل شهرت به قدرت متعهد» و «تصمیم تاریخی» از او یاد کردند. در این روایت، وی نه یک بازیگر، که «نماد زن ایرانیِ آزاده، قوی و شکستناپذیر» تصویر شد.
تأکید ویژهای بر مفهوم «وجدان» به عنوان محرک اصلی این مواضع وجود داشت؛ برخی کاربران از آنچه «نگاه قوی در چشمان و صدای او» خواندند، به عنوان نماد استواری یاد کردند و شجاعت در بیان عمومی نظرات را «مایه مباهات» خواندند. این دسته از مطالب، اغلب به هزینههای این مواضع برای وی، نظیر از دست دادن فرصتهای شغلی نیز اشاره داشتند.
۲. واکنش به مستند و محتوای آن
محتوای مستند پخششده، کانون تحلیلهای فراوانی قرار گرفت. یک صحنه به طور خاص بارها مورد اشاره و تفسیر قرار گرفت: صحنهای که بازیگر در حال شنا در استخر نمایش داده میشد. همچنین، اظهارات صریح وی در مستند مبنی بر «تعجب از اینکه چگونه نقش یک شناگر را با حجاب بازی کرده» و اعلام «عدم تمایل به ادامه بازیگری با حجاب در آینده»، به طور مکرر نقل شد. حامیان این بازیگر حالتهای چهره، نحوه نشستن و حتی سکوتها در مستند را نیز به عنوان نشانههای «صلابت» تفسیر کردند.
۳. حمله و انتقاد به ترانه علیدوستی
در مقابل، جریانی قوی از محتواها به انتقاد تند، تمسخر و اتهامزنی پرداختند. محور اصلی این انتقادات، «همکاری با شبکه بیبیسی فارسی» بود. با طعنه پرسیده میشد: «بیحجاب جلوی کدام دوربین آمدی؟ همان دوربین که بیبیسی پولش را داده؟».
اتهام «دورویی» نیز با استناد به عکسهای قدیمیتر از وی در مراسم بینالمللی با پوششی شبیه چادر مطرح شد؛ با این استدلال که آنجا بدون اجبار نیز خود را میپوشاند.
برخی مطالب با لحنی تحقیرآمیز، حالت او در مستند را «سنگین گرفتن خود» و «ژست روشنفکری» خواندند. اتهامات سیاسی مخالفان نظام مانند «همکاری با تئوریسینهای نظام برای بقای برجام» یا «مزدور رژیم خواندن» نیز در این دسته دیده میشد. یکی از نقدهای پرتکرار هم یادآوری بازی کردن این بازیگر در سریال شهرزاد بود که تهیه کننده آن برای این پروژه به فساد اقتصادی و استفاده از صندوق فرهنگیان محکوم شد و علیدوستی هم بابت همین به رانتخواری متهم شد.
۴. بحث دربارهٔ بیماری پوستی و سلامت ترانه
وضعیت سلامت و تغییرات محسوس در پوست دست و صورت این بازیگر، خود به موضوعی مستقل و حساسیتبرانگیز تبدیل شد. یک روایت که عمدتاً از سوی حامیان مطرح میشد، این تغییرات را «دستاورد برخورد»، «نتیجه فشارهای شدید، زندان و استرس» و نشانه عینی هزینهای که پرداخته، میدانست.
در مقابل، روایت مخالف، بیماری پوستی وی را «ساختگی» یا «ابزاری برای جلب ترحم» عنوان کرد و با استناد به «سابقه همین بیماری در پدرش»، آن را یک «عارضه ژنتیکی و خودایمنی» معرفی کرد و هرگونه ارتباط دادن آن به مسائل سیاسی را «استفاده ابزاری و ساخت روایت دروغین» قلمداد نمود.
برخی نیز اظهار داشتند که او با «میکاپ سنگین» سعی در پوشاندن این عوارض دارد.
۵. نقش پگاه آهنگرانی و رسانهها
نقش پگاه آهنگرانی، کارگردان مستند و همکار سینمایی وی، هم مورد تحسین و هم مورد انتقاد قرار گرفت. برخی او را بابت «کارگردانی هوشمندانه با حداقل امکانات (مثل فیلمبرداری با موبایل)» ستودند و تولید اثر را اقدامی «دوستداشتنی و هنرمندانه» خواندند.
برخی دیگر، اما، با لقبهایی مانند «مستندساز شورای نگهبان»، به طعنه از او یاد کردند. نقش بیبیسی فارسی به عنوان «ناشر انحصاری» اثر، همواره به عنوان یک عامل برای زیر سؤال بردن نیت و اعتبار کل پروژه مطرح بود. این رسانه از سوی مخالفان، «حامی مالی و طراح پروژه» توصیف میشد.
۶. پیوند با اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»
این بازیگر در گفتمان حامیان، به شدت با اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» گره خورد. از او به عنوان کسی یاد شد که «ترانه زیبای زن و زندگی و آزادی را معنی و زنده کرد». صحنه رانندگی بدون حجاب در سطح شهر در مستند، به عنوان نمادی از «پیروزی شخصی» تفسیر شد. او «همراه جنبش» توصیف گردید و اعلام موضعش، نویدی از «هنوز زنده بودن» آرمانهای این جنبش قلمداد شد. برخی توییتها خاطرات شخصی خود از اعتراضات را با دیدن مستند مرور کردند.
۷. مقایسه با دیگر چهرهها و جریانها
گفتمان حاضر، این چهره را در شبکهای از مقایسهها با دیگران قرار داد. از سوی حامیان، او در تقابل با بازیگران زن دیگری قرار گرفت که «وطنفروش» یا «سازشکار» خوانده میشدند و برتریش در «نفروختن خود» ستوده شد. مقایسهای دیگر با خوانندهای مشهور(گوگوش) صورت گرفت که در هر دو، موضوع سلامت مطرح بود، اما روایت رسانهای متفاوتی از آن ارائه شده بود.
همچنین، واکنش تند برخی جریانهای سلطنتطلب خارج از کشور به او، خود موضوع بحث شد و با طعنه گفته شد «کل ارتش پادشاهی برای جنگیدن با یک زن بازیگر جمع شدهاند»، که نشان از «حسادت» و «بیمایگی سیاسی» آنان دارد.
۸. تأثیر اجتماعی و نمادین ترانه
دستهای از مطالب، از تحلیل فرد فراتر رفته و کل این رویداد را به عنوان یک «پدیده روانشناختی-اجتماعی» قابل مطالعه و تفسیر دانستند. بر «شدت غافلگیرکننده استقبال و تأثیرگذاری» مستند تأکید شد و گفته شد این اثر، «نیاز به فهم دقیقتری دارد».
در این چارچوب، از وی با عنوان «ایکون» یاد شد؛ شخصیتی که «دیگر فقط یک بازیگر نیست»، بلکه «جایی در قلب مردم باز کرده» است. این تحلیلها بر ماهیت «نمادین» شدن او در یک برهه خاص و کارکرد اجتماعی-روانی چنین نمادهایی برای جامعه تحت فشار تمرکز داشت.
جمعبندی نهایی
۱.این موج نشان داد که در نبرد اصلی بر سر تفسیر واقعیت، نقش یک چهره شناخته شده داخلی که حاضر به پرداخت هزینه میشود، از هزاران توییت و تحلیل بیرونی مؤثرتر است. مستند ترانه یک کنش روایتی حساب شده بود که سازندگان آن از یک بازیگر باسابقه و «ایرانی» (و نه یک چهره تبعیدی) استفاده کردند تا روایت «تغییر نسل هنرمند» را از درون کشور منتشر کنند. استفاده از بیبیسی به عنوان رسانه فارسی زبان خارجی نیز در تفسیر و تحلیل این موج، مهم است. استراتژی قدیمی، معطوف به نق زدن از بیرون بود. اما اینجا، استراتژی جدیدی دیده میشود: ایجاد الگوی هویتسازی برای نیروهای ناراضی داخل، با استفاده از رسانه بیرون. این، نوعی مشروعیت به روایت میبخشد که رسانههای خارجی به تنهایی فاقد آن هستند.
۲.واکنشهای دوقطبی کاملاً متضاد(از تحسین به عنوان «آیکون» تا اتهام «مزدوری») نشان میدهد که جامعه در دنیاهای موازی معناسازی سیر میکند. برای یک گروه، ترانه قهرمانی شجاع است که عذاب وجدان هنری و اجتماعی خود را فریاد زد. برای برخی دیگر، او خائن و عوام فریب است. این نشان میدهد که نه تنها گفت و گو، بلکه حتی زبان مشترکی برای تفسیر یک اقدام واحد وجود ندارد.
۳.جالب توجه است که حتی بدن فیزیکی فرد هم از حوزه خصوصی خارج و به عرصه عمومی کشیده شد. بیماری پوستی ترانه از دو منظر کاملاً متضاد تفسیر شد: سند زجر و هزینه مبارزه از یک سو، و ابزار ساختگی برای جلب ترحم از سوی دیگر. این نشان میدهد که در این جنگ روایتی، هیچ چیز خنثی و خصوصی باقی نمیماند.
۴. واکنشهای تند رسمی و غیررسمی به ترانه علیدوستی (اتهام خیانت، بیماری ساختگی و...) در فضای مجازی تا حدی کارایی گذشته خود را از دست دادهاند. برای مخاطب جوان و بخشی از طبقه متوسط، این واکنشها دیگر چندان موثر نیست.
۵. از موارد جالب نیز حملات بخشی از طیف سلطنتطلب بود که به رغم آن که اعتراضات ۱۴۰۱ را به خود نسبت میداد، اما با این بازیگر فاصلهگذاری و از وی انتقاد کردند.
۶. نکته آخر اینکه مانند بسیاری از موجهای توئیتری، ابتدای شکلگیری موج با ادامه آن از نظر حجم و تنوع مضامین و همچنین کاربران و لیدرهای شرکتکننده فرق داشت؛ بدین معنا که در ابتدا حجم تمجید و تعریف زیاد بود، اما هر چه پیش رفت، تقابل و تضاد بیشتر شد.
مشاهده خبر در جماران