یادداشت/
از پِتروس فداکار تا الهیار بارانی؛ از داستان تا واقعیت
وقت آن رسیده که الهیار بارانیها را وارد کتابها، رسانهها و حافظهی جمعی کنیم؛ قهرمانانی در حد پِتروس، و حتی فراتر از او. چون شجاعت، اینبار، فقط داستان نیست؛ واقعیت است.
پایگاه خبری جماران، سالها با داستانهایی بزرگ شدیم که قرار بود به ما شجاعت و مسئولیتپذیری یاد بدهند؛ اما امروز، قهرمانان واقعی دیگر روی کاغذ نیستند، در دل حوادث نفس میکشند.
داستان «پِتروس فداکار» برای نسلها نماد ایثار و تصمیم درست در لحظهی بحران بود؛ نوجوانی که با شجاعت، جان یک روستا را نجات داد و تبدیل به الگوی آموزشی شد. اما واقعیت این است که پِتروس، یک روایت آموزشی بود؛ ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده. ارزشمند، اما نه واقعی.
در مقابل، الهیار بارانی، نوجوان ۱۵ سالهی سیریکی، نه در داستان، بلکه در دل سیلاب ایستاد. وقتی روستای مهرگی بهطور کامل زیر آب رفت و جان دهها نفر در خطر بود، او با ابتکار و شجاعت، با بستن طناب به قایق و دیوار خانهها، کودکان، سالمندان و خانوادههای گرفتار را به مناطق امن منتقل کرد. نتیجه؟ نجات جان حدود ۶۰ انسان. بدون لباس قهرمانی، بدون تشویق قبلی، فقط با حس مسئولیت انسانی.
الهیار بارانی «اورجینال» است؛ چون واقعی است. چون خطر را لمس کرده، تصمیم گرفته و عمل کرده است. و مهمتر اینکه او یک استثنا نیست. از این جوانها در ایران کم نداریم؛ در سیل، زلزله، آتشسوزی و بحرانها، بارها دیدهایم که نوجوانان و جوانان بیادعا، قهرمان میشوند و بعد، آرامآرام فراموش.
مشکل ما کمبود قهرمان نیست؛ مشکل، روایت نکردن قهرمانان واقعی است. ما پِتروس را ساختیم، بزرگش کردیم و به الگو تبدیلش کردیم؛ اما الهیارها را اغلب تحسین میکنیم و رها. در حالی که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری به الگوهای زنده، بومی و ملموس نیاز دارد.
وقت آن رسیده که الهیار بارانیها را وارد کتابها، رسانهها و حافظهی جمعی کنیم؛
قهرمانانی در حد پِتروس، و حتی فراتر از او.
چون شجاعت، اینبار، فقط داستان نیست؛ واقعیت است.
مشاهده خبر در جماران