کدخبر: ۱۶۹۲۰۴۱ تاریخ انتشار:

در گفت وگو با جماران؛

با تاکید بر پیامد سیاست‌های ارزی در اقتصاد عنوان شد؛ فرشاد مومنی: اعتیاد به افزایش نرخ ارز و بنزین را کنار بگذارید/جهش نرخ ارز، مردم را بی‌پناه و تولید را آسیب‌پذیر کرده است/ وعده رفع فقر و عدالت با افزایش قیمت‌ها مغایرت دارد

در حالی که وحشتناک‌ترین شوک‌ها به معیشت مردم و به توان تولیدی کشور وارد می‌شود و بی‌سابقه‌ترین ابعاد نااطمینانی و بی‌ثباتی به نظام ملی تحمیل می‌شود، اما هیچ‌یک از مقامات مستقیما مسئول و مقامات سطوح بالاتر، حتی یک کلمه حرف حساب بر زبان جاری نمی‌کنند، به هیچ وجه خود را متعهد به ارائه هیچ نوع توضیحی نمی‌دانند و گویی کشور را به امان خدا رها کرده‌اند تا فرصت‌طلبان و سلطه‌جویان بتوانند از این آب گل‌آلود، ماهی‌های ضدملی و ضد‌مردمی و ضد‌توسعه‌ای صید کنند. حتی در دوره احمدی‌نژاد، هنگامی که شوک به قیمت حامل‌های انرژی وارد شد، این اقدام در چارچوب یک قانون صورت گرفت، بر اساس آن اهداف روشن و قابل سنجشی مطرح شد و بر همان اساس، رویه‌های در دستور کار دولت احمدی‌نژاد مورد ارزیابی و نقدهای بایسته قرار گرفت. اما در نزدیک به یک‌ونیم سال گذشته مشاهده می‌کنیم که فردی قسم جلاله می‌خورد که هرگز تن به شوک‌درمانی ندهد و وجهه همت خود را رفع گرسنگی شدید جمعیت فقیر، ایجاد عدالت آموزشی و ایجاد عدالت در سلامت اعلام می‌کند، اما دقیقا در تمام این زمینه‌ها، خلاف قاعده، خلاف قول و خلاف آن شرطی که با مردم گذاشته شد، عمل می‌شود. با این تفاوت که این بار، هنگامی که قیمت بنزین افزایش داده می‌شود، به هیچ وجه تعهدی بر عهده گرفته نمی‌شود؛ یعنی سیاست‌گذار و مجری نمی‌گوید این تخریبی که قرار است صورت بگیرد، در قبال آن انتظار چه دستاوردی وجود دارد. هیچ برنامه‌ای ارائه نمی‌شود و گویی ما در قعر تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست مافیاها به اسارت نشسته‌ایم.

گروه اقتصادی: دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان و رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد  ضمن انتقاد شدید از شیوه مدیریت اقتصادی کشور، گفت: سیاست‌های شوک‌درمانی، جهش‌های نرخ ارز و تخصیص غیرمنطقی منابع ارزی، باعث شده‌اند مردم به ویژه محرومان، تولیدکنندگان و بنیه مالی دولت در معرض بی‌پناهی و بحران قرار گیرند. ادامه این رویه‌ها فرصت را به دست مافیاها، سوداگران و دلالان داخلی داده و وابستگی ذلت‌آور ایران به نظام سلطه خارجی را تشدید کرده است. مشخصه کلیدی تصمیم‌گیری‌های اساسی در این شرایط این است که این تصمیم‌گیری‌ها هیچ اعتنایی به واقعیت‌های موجود و بایسته‌های اعتلای نظام ملی ندارند. آن چیزی که به عنوان یک هشدار از منظر اندیشه‌ای باید با مسئولان کشور در میان گذاشته شود این است که بنا به مصرحات پرشمار در اندیشه توسعه و به‌ویژه در جامعه‌شناسی توسعه گفته می‌شود که ادامه این اعتیاد به شوک‌درمانی، کشور را به سمت آنومی، یعنی بی‌هنجاری و ناهنجاری، سوق خواهد داد و تداوم این آنومی نیز وضعیت خودتخریبی و سپس اضمحلال را در پی خواهد داشت. بنابراین نخستین نکته‌ای که باید به نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور گوشزد کرد این است که این اعتیاد به شوک‌درمانی را کنار بگذارند، چرا که سرمنشأ همه شرور و فسادها و فریب‌ها و دستکاری‌های واقعیت و سوق دادن کشور به سمت اضمحلال است.

 

مومنی با بیان اینکه روندهای مشکوک اداره اقتصاد و نظام ملی از سال ۱۳۸۴ آغاز شد، تصریح کرد که رشد بی‌ضابطه نقدینگی، سوء‌مدیریت در تخصیص ارز به تولیدکنندگان و اولویت دادن به واردات کالاهای لوکس و طلا، پایه‌های توسعه صنعتی کشور را تضعیف کرده و نابرابری‌ها و فقر را به شکل بی‌سابقه‌ای گسترش داده است. این سیاست‌ها، تحت شعارهای عدالت و ضدفساد، نتیجه‌ای جز افزایش فساد و کاهش کیفیت زندگی مردم نداشته و حتی شوک‌های اقتصادی اخیر بدون هیچ پاسخگویی یا ارزیابی از پیامدها اجرا شده‌اند. راه برون‌رفت از این وضعیت، شفاف‌سازی فرآیندهای تصمیم‌گیری، مشارکت کارشناسان توسعه‌خواه، و مرزبندی صریح با فساد، وابستگی‌های ذلت‌آور و سیاست‌های مشکوک است.

 

متن کامل گفت وگوی جماران با این استاد تمام اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبایی،  را در ادامه می‌خوانید:

القای بی‌پناهی به مردم، نتیجه مدیریت غیرپاسخگوست

حمایت افراطی از سیاست‌های غلط، حس بی‌صاحبی کشور را تشدید کرده است

دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌وگو با جماران، با انتقاد از شیوه مدیریت اقتصادی کشور، تاکید کرد که اعتراض او معطوف به استمرار رویه‌ای مشکوک در القای حس بی‌پناهی به مردم و بی‌صاحبی کشور است؛ رویه‌ای که ریشه آن را باید در غیرپاسخگو بودن مقاماتی دانست که به‌صورت مشکوک و افراطی از سیاست‌های نابخردانه پشتیبانی می‌کنند و زمانی که آثار و پیامدهای این سیاست‌ها آشکار می‌شود، نه‌تنها مسئولیت آن را نمی‌پذیرند، بلکه با سکوت خود، کشور را به سمت ورطه‌های هولناک سوق می‌دهند.

 

تشریک مساعی علم‌محور، تنها راه مقابله با مناسبات مشکوک و ضدتوسعه است

وی با اشاره به نقش اهل علم در چنین شرایطی اظهار داشت: در وضعیت کنونی، تنها کاری که از عهده جامعه علمی برمی‌آید، این است که بر اساس قواعد علم و موازین علمی کمک کند تا سره از ناسره متمایز شود و راه اصولی نجات کشور در برابر مسئولان کلیدی قرار گیرد. امیدوارم انعکاس عمومی این بحث‌ها، از یک‌سو برای مردم و از سوی دیگر برای آن بخش از حکومتگرانی که همچنان به شرافت، مسئولیت‌شناسی و دلسوزی پایبند هستند، به‌عنوان نیروی محرکه‌ای برای امید عمل کند و انگیزه آنان را برای کمک و تشریک مساعی در مسیر برون‌رفت از این دام هولناک افزایش دهد؛ دامی  در نتیجه شکل‌گیری پیوندهای مشکوک میان ذی‌نفع‌های غیرمولد داخلی و سلطه‌گران خارجی پدید آمده است. تقویت این هم‌افزایی می‌تواند راهی به سوی نجات و اعتلای کشور بگشاید.

 

از ۱۳۸۴ روندهای مشکوک اداره اقتصاد کلید خورد

صدای رانت‌جوها و فاسدها، صدای ملت و تولید را خفه کرده است

این استاد اقتصاد با بیان اینکه بحث بر سر این است که ما از نقطه عطف پایان جنگ تحمیلی و نخستین برنامه توسعه بعد از انقلاب، اقتصاد سیاسی ایران را روی ریلی قرار دادیم که به طور مداوم مردم را مایوس، بنیه تولیدی کشور را ساقط، و توان مالی و اجرایی حکومت را به سمت انحطاط سوق داده است، گفت: به اعتبار اینکه این شرایط، گروه‌های ذی‌نفع مشکوکی را بیش از اندازه فربه کرده، صدای ملت، صدای تولیدکنندگان و صدای توسعه‌خواهان کشور، تحت‌الشعاع کامل صدای رانت‌جوها، رباخوارها، فاسدها، دلال‌ها و وارداتچی‌ها قرار گرفته است. بدون تردید، با هر ضابطه‌ای که نگاه کنیم، اوج این انحطاط از سال ۱۳۸۴ کلید خورد و من در مباحث خودم در این دو دهه از این روندهایی که از ۱۳۸۴ آغاز شد، با عنوان «روندهای مشکوک اداره اقتصاد و نظام ملی» یاد کرده‌ام. وجوه پرشماری از این روندهای مشکوک را در این دو دهه با اهل خرد و دانایی و دلسوزان کشور در میان گذاشتم، اما آن چیزی که از منظر شرایط کنونی کشور و موقعیت ژئواستراتژیک ایران در اوج منازعه هژمونیک میان آمریکا و چین حائز اهمیت است، این است که در چارچوب این روندهای مشکوک، مشاهده می‌کنید که در دوره‌ای که افراطی‌ترین و رادیکال‌ترین شعارها علیه نظام سلطه مطرح می‌شد، همزمان در عمل، همان گروهی که آن شعارها را می‌دادند، ایران را به ورطه ذلت‌آورترین شرایط وابستگی تولید و مصرف نظام ملی به قدرت‌های خارجی سوق دادند.

 

سال ۸۴شعار عدالت دادند، اما مردم را به اوج فلاکت کشاندند

زیر شعارهای ضدفساد، بی‌سابقه‌ترین جهش فساد رقم خورد

بازتولید القای بی‌پناهی به مردم، محصول اداره مشکوک اقتصاد است

هزار میلیارد دلار تزریق شد، اما اشتغال تکان نخورد

مومنی ادامه داد: از جنبه هنجاری نیز، در حالی که شعارهای ضدفساد آنان گوش همه را کر می‌کرد، بی‌سابقه‌ترین جهش‌ها در گستره و عمق فساد مالی در دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ بر سر ایران آمد و تلخ‌ترین و غم‌انگیزترین بخش ماجرا هم این بود که آنان شعار عدالت دادند و مردم را در معرض بی‌سابقه‌ترین سطوح فلاکت تجربه‌شده طی بالغ بر نیم‌قرن اخیر قرار دادند. این روندهای مشکوک به‌تدریج ایران را دچار پدیده‌ای به نام «از کارکرد افتادگی سیستمی» کرد. برای اینکه صرفا تصوری اجمالی در این زمینه وجود داشته باشد و درکی از طول و عرض این از کارکرد افتادگی که از دل آن، رویه‌های مشکوک القای حس بی‌پناهی به مردم و بی‌صاحبی کشور بازتولید می‌شود، کافی است توجه داشته باشید که در حالی که در دوره سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱، چیزی نزدیک به هزار میلیارد دلار ارز به اقتصاد ایران تزریق شد، شاهد این هستیم که جمعیت شاغل ایران، از نظر اندازه، و صرف‌نظر از سقوط کیفیت، ثابت ماند.

 

ایستایی اشتغال، نشانه روشن ازکارافتادگی سیستمی اقتصاد است

ناتوانی در مهار نابرابری، علامت بحران ساختاری اقتصاد است

به گفته رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد؛ ثابت ماندن اندازه جمعیت شاغل، انعکاس روشنی از آن از کارکرد افتادگی سیستمی است، چرا که در اقتصاد سیاسی توسعه، اشتغال مولد به مثابه یک متغیر سیستمی در نظر گرفته می‌شود و نگاه به تحولات کمی و کیفی اشتغال، آیینه‌ای است که در آن می‌توان کل سیستم را به نظاره نشست. طرز مواجهه نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور با مسئله نابرابری‌های ناموجه، تشدید وابستگی‌های ذلت‌آور به دنیای خارج، و با گسترش و تعمیق بی‌سابقه فقر و فلاکت برای مردم، نشانه‌های دیگری از این از کارکرد افتادگی سیستمی است.

 

در دوره پزشکیان، گویی وارد مرحله جدیدی شده‌ایم

این‌بار حتی تعهدی برای جبران تخریب‌ها داده نمی‌شود

سیاست‌گذاری بی‌برنامه، مردم را بی‌پناه‌تر از گذشته کرده است

مومنی ابراز عقیده کرد: در دوره پزشکیان، گویی وارد مرحله جدیدی شده‌ایم که در آن، سیاست‌گذار و مجری، سخنان بسیار غیرعادی، بسیار شکنندگی‌آور و بسیار مایوس‌کننده بر زبان می‌آورند و بدتر از آنچه را که به زبان می‌آورند، در عمل نیز انجام می‌دهند. برای مثال، حتی در دوره احمدی‌نژاد، هنگامی که شوک به قیمت حامل‌های انرژی وارد شد، این اقدام در چارچوب یک قانون صورت گرفت، بر اساس آن اهداف روشن و قابل سنجشی مطرح شد و بر همان اساس، رویه‌های در دستور کار دولت احمدی‌نژاد مورد ارزیابی و نقدهای بایسته قرار گرفت. اما در نزدیک به یک‌ونیم سال گذشته مشاهده می‌کنیم که فردی قسم جلاله می‌خورد که هرگز تن به شوک‌درمانی ندهد و وجهه همت خود را رفع گرسنگی شدید جمعیت فقیر، ایجاد عدالت آموزشی و ایجاد عدالت در سلامت اعلام می‌کند، اما دقیقا در تمام این زمینه‌ها، خلاف قاعده، خلاف قول و خلاف آن شرطی که با مردم گذاشته شد، عمل می‌شود. با این تفاوت که این بار، هنگامی که قیمت بنزین افزایش داده می‌شود، به هیچ وجه تعهدی بر عهده گرفته نمی‌شود؛ یعنی سیاست‌گذار و مجری نمی‌گوید این تخریبی که قرار است صورت بگیرد، در قبال آن انتظار چه دستاوردی وجود دارد. هیچ برنامه‌ای ارائه نمی‌شود و گویی ما در قعر تسخیرشدگی ساختار قدرت به دست مافیاها به اسارت نشسته‌ایم.

 

ازکارافتادگی سیستمی، برنامه‌ریزی کشور را تهی کرد

در برنامه هفتم، برای نخستین بار شاهدیم که به نام سند برنامه میان‌مدت، هیچ مطالعه روندی ارائه نمی‌شود

این اقتصاددان با بیان اینکه اکنون مشخص نیست که اگر این سیاست چه پیامدی به دنبال داشته باشد، موفق ارزیابی می‌شود و چه پیامدی اگر رخ ندهد، شکست تلقی می‌شود، خاطرنشان کرد: البته آغازش به دولت مرحوم رئیسی بازمی‌گردد که در آن دوره، اقتصاد سیاسی ایران شاهد شکل‌گیری بی‌کیفیت‌ترین سند برنامه میان‌مدت در طول تاریخ برنامه‌ریزی کشور بود. آمیزه‌‌ی از کارکرد افتادگی سیستمی و استمرار رویه‌های مشکوک اداره نظام ملی؛ در آن سند، برای نخستین بار شاهد هستیم که به نام سند برنامه میان‌مدت، هیچ مطالعه روندی ارائه نمی‌شود، هیچ جدول منابع و مصارف ارزی و ریالی عرضه نمی‌گردد و نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور خود را مقید به هیچ الزام توسعه‌آوری نمی‌کند. به دنبال آن رویه مشکوک در برنامه‌ریزی، شاهد این هستیم که در دوره پزشکیان، رویه‌های مشکوک قاعده‌گذاری و اجرایی، ابعاد بی‌سابقه‌ای را طی می‌کند.

 

شوک‌های وحشتناک معیشت و تولید بدون پاسخگویی اجرا شد

حتی یک کلمه حرف حساب بر زبان جاری نمی‌کنند

گویی کشور را به امان خدا رها کرده‌اند

مومنی یادآورشد: در حالی که وحشتناک‌ترین شوک‌ها به معیشت مردم و به توان تولیدی کشور وارد می‌شود و بی‌سابقه‌ترین ابعاد نااطمینانی و بی‌ثباتی به نظام ملی تحمیل می‌شود، اما هیچ‌یک از مقامات مستقیما مسئول و مقامات سطوح بالاتر، حتی یک کلمه حرف حساب بر زبان جاری نمی‌کنند، به هیچ وجه خود را متعهد به ارائه هیچ نوع توضیحی نمی‌دانند و گویی کشور را به امان خدا رها کرده‌اند تا فرصت‌طلبان و سلطه‌جویان بتوانند از این آب گل‌آلود، ماهی‌های ضدملی و ضد‌مردمی و ضد‌توسعه‌ای صید کنند.

 

سیاست شوک‌درمانی بنیان‌های توسعه را نابود کرده است

شوک‌های نابخردانه، گسست از هویت و انسجام ملی ایجاد کرده‌اند

برای نجات، ابتدا باید بنیان‌های فکری ایجادکننده وضع موجود شناسایی شود

وی با بیان اینکه برای برون‌رفت از این شرایط، کاملا روشن است که گام نخست این است که ما بنیان‌های اندیشه‌ای شکل‌دهنده وضع موجود را شناسایی کنیم، تاکید کرد: در این زمینه، هیچ عنصری به اندازه سیاست شوک‌درمانی، نقش مخرب و نابودکننده حرث و نسل در ایران را ایفا نکرده است. اینکه  شوک در اندیشه توسعه با حساسیت بسیار شدیدی مورد توجه قرار می‌گیرد، به این دلیل است که می‌گویند وقتی سیستم دچار شوک می‌شود، موقعیت و جهت خود را گم می‌کند، ایجاد حس بحران‌زدگی و گسستگی از هویت پدیدار می‌شود و در این شرایط، هر چیزی را می‌توان به هر چیزی نسبت داد و روابط مسلم میان متغیرهای مختلف را نیز می‌توان انکار کرد.

 

شوک‌درمانی سرمنشا فساد، فریب و دستکاری واقعیت‌هاست

نظام تصمیم‌گیری باید اعتیاد به شوک را کنار بگذارد

ادامه روند نابخردانه، کشور را به خودتخریبی می‌رساند

به باور مومنی؛ مشخصه کلیدی تصمیم‌گیری‌های اساسی در این شرایط این است که این تصمیم‌گیری‌ها هیچ اعتنایی به واقعیت‌های موجود و بایسته‌های اعتلای نظام ملی ندارند. آن چیزی که به عنوان یک هشدار از منظر اندیشه‌ای باید با مسئولان کشور در میان گذاشته شود این است که بنا به مصرحات پرشمار در اندیشه توسعه و به‌ویژه در جامعه‌شناسی توسعه گفته می‌شود که ادامه این اعتیاد به شوک‌درمانی، کشور را به سمت آنومی، یعنی بی‌هنجاری و ناهنجاری، سوق خواهد داد و تداوم این آنومی نیز وضعیت خودتخریبی را در پی خواهد داشت. بنابراین نخستین نکته‌ای که باید به نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور گوشزد کرد این است که این اعتیاد به شوک‌درمانی را کنار بگذارند، چرا که سرمنشأ همه شرور و فسادها و فریب‌ها و دستکاری‌های واقعیت و سوق دادن کشور به سمت اضمحلال است. من به سهم خودم در سال‌های اخیر، به زبان‌های مختلف و با شواهد پرشمار، این نابخردی نابودکننده و خودتخریب‌گر، یعنی اعتیاد به شوک، را مورد توجه قرار داده‌ام و از نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور خواسته‌ام که شرافتمندانه کمک کنند تا از این ورطه هولناک خارج شویم.

 

تجربه روسیه، آینه عبرتی برای هزینه‌های شوک‌درمانی است

شوک‌درمانی در دهه ۱۹۹۰ روسیه، تولید صنعتی را ۶۰ درصد کاهش داد

این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی توضیح داد: برای مثال، در این زمینه من بارها به صفحه ۸۵ کتاب جهانی‌سازی و مسائل آن استناد کرده‌ام و نشان داده‌ام که بر اساس محاسبات استیگلیتس، هزینه شوک‌درمانی در تجربه روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی می‌تواند برای ما یک آینه عبرت باشد؛ چرا که به گواه مستندات ارائه‌شده در آن کتاب، در حالی که طی سال‌های درگیری روسیه با جنگ جهانی دوم، تولید صنعتی اتحاد شوروی ۲۴ درصد کاهش یافته بود، در دوره ده‌ساله ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹، تولید صنعتی این کشور در اثر شوک‌درمانی ۶۰ درصد افت کرد. یعنی اندازه فاجعه‌آفرینی‌های اقتصادی، اجتماعی و بین‌المللی شوک‌درمانی، بر اساس این تجربه، بیش از دو برابر هزینه‌های یک جنگ تمام‌عیار جهانی بوده است.

 

شوک‌درمانی مردم را مقهور و الیگارش‌ها را همه‌کاره می‌کند

افزایش قیمت بنزین بدون درک مصالح کشور، مطامع مافیا را تقویت می‌کند

تصمیمات نابخردانه اقتصادی، مردم را در معرض فلاکت شدید قرار داده است

او اضافه کرد: استیگلیتس در ادامه این گزارش تصریح می‌کند که در عین حال، در اثر این شوک‌درمانی، روسیه در این دوره به یکی از فاسدترین کشورهای جهان تبدیل شد، الیگارش‌ها همه‌کاره و مردم مقهور و مفلوک شدند و جایگاه روسیه در نظام جهانی نیز با یک پس‌افتادگی وحشتناک مواجه شد. یعنی به دنبال شوک، از مردم مشارکت‌زدایی می‌شود، الیگارش‌ها و فاسدها همه‌کاره می‌شوند، بنیه تولید صنعتی سقوط می‌کند و وابستگی‌های ذلت‌آور و بی‌عدالتی‌های سیستمی بر جامعه سیطره پیدا می‌کند. با وجود اینکه همه این نشانه‌ها به طرز وحشتناکی در تجربه ایران نیز قابل مشاهده است، ما همچنان شاهدیم که آقای رئیس‌جمهور عباراتی را در توجیه افزایش قیمت بنزین به کار می‌برند که نشان‌دهنده این است که ایشان قادر به تشخیص مطامع مافیاها از مصالح کشور نیستند.

 

افزایش قیمت بنزین هزینه بیشتری برای مردم داشت تا وعده‌های دولت​

مومنی یادآورشد: برای مثال، ایشان در ۱۶ آذر ادعا کرده بودند که طمع ریالی ندارند و افزایش قیمت بنزین را به طور کامل به مردم بازمی‌گردانند. من در یک مصاحبه دیگر با جزئیات توضیح دادم که وقتی شما با این اقدام، تورم و به دنبال آن رکود عمیق‌تر را به کشور تحمیل می‌کنید و هزینه‌های سلامت و آموزش و تغذیه را برای مردم افزایش می‌دهید، هزار بلا بر سر مردم می‌آورید و در بهترین حالت، می‌خواهید بخش کوچک و جزئی از یکی از آن بلاها را با این پول جبران کنید. در حالی که هیچ آدم عاقلی تن به آن همه هزینه نمی‌دهد تا بخواهد مثلا یک اقدام کم‌کیفیت و کم‌اثر را توجیه کند.

 

در قلب آثار مخرب و فاجعه‌ساز شوک‌درمانی، بازی با نرخ ارز قرار دارد

بازی با نرخ ارز، بزرگ‌ترین عامل فلج سیستمی اقتصاد ایران است

گویی از جایگاه نرخ ارز در سرنوشت کشورهای در حال توسعه آگاهی ندارند

استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه این مسئله ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد که می‌توان درباره آن بحث کرد، عنوان کرد: یکی از مهم‌ترین آنها این است که از طریق اعتیاد به شوک‌درمانی، یک رابطه دیالکتیکی منهدم‌ساز میان اجتناب‌ناپذیری وارد کردن شوک به نرخ ارز و شوک به حامل‌های انرژی ایجاد می‌شود و از این طریق، کل نظام حیات جمعی ما با یک فلج سیستمی مواجه می‌شود. از جنبه معرفتی، برای کمک به حرکت نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور به سمت اصلاح و بهبود، باید گوشزد کنیم که در قلب آثار مخرب و فاجعه‌ساز شوک‌درمانی، بازی با نرخ ارز قرار دارد. اگر بخواهیم گفتارها، رفتارها و قاعده‌گذاری‌های نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور را حمل بر صحت کنیم و به نوعی توجیه نماییم، می‌توانیم بگوییم که اینها از جایگاه نرخ ارز در سرنوشت کشورهای در حال توسعه آگاهی ندارند.

 

همه علاقه‌مندان به توسعه ملی در بحث نرخ ارز مشارکت کنند

مومنی با بیان اینکه به سهم خود بر اساس این تصور برنامه‌ریزی کرده‌ام که انشاءالله در هفته‌های آینده یک دوره آموزشی فشرده در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار کنم و درباره بایسته‌ها و نابایسته‌های سیاست‌گذاری اقتصادی کشور بر محور طرز نگاه اصولی به مسئله ارز، آنچه را که به صلاح کشور می‌دانم گوشزد کنم، اظهارداشت: فقط برای اینکه صرفا اشاره‌ای صورت گرفته باشد و دریچه‌ای برای فکر کردن گشوده شود، همه علاقه‌مندان به توسعه ملی را دعوت می‌کنم به اینکه درباره نگاه سطح توسعه به مسئله ارز، باب گفت‌وگوهای ملی گشوده شود. وقتی از دریچه سطح توسعه به مسئله نرخ ارز نگاه می‌کنید و آن را مقایسه می‌کنید با طرز نگاهی که در چارچوب بازارگرایی مبتذل به نرخ ارز وجود دارد، افق‌هایی به روی شما گشوده می‌شود که برای هر انسان باشرف و توسعه‌خواهی، ابعاد جدیدی از غیرت و مسئولیت‌شناسی را برمی‌انگیزد.

 

مسئله ارز در کشورهای در حال توسعه، مسئله مرگ و زندگی تولید ملی است

این اقتصاددان ضمن یادآوری اینکه در میان متفکران توسعه، نخستین کسی که نگاه به سطح توسعه به مسئله ارز را با قوت و با جزئیات مطرح کرده، اقتصاددان بزرگ آرژانتینی، رائول پربیش است؛ کسی که به‌عنوان نخستین اقتصاددان جهان‌سومیِ برنده جایزه نوبل شناخته می‌شود، گفت: ایده محوری پربیش این است که اگر کشوری بخواهد از فقر و عقب‌ماندگی و وابستگی‌های ذلت‌آور به نظام سلطه رهایی پیدا کند، باید مسئله ارتقای بنیه تولید ملی را در مرکز توجه خود قرار دهد. از این زاویه، او این بحث را مطرح می‌کند که در کشوری که صنعت صنعت‌ساز ندارد و وابستگی‌های فناورانه، مانع بهره‌گیری از پس‌اندازهای انباشته‌شده به پول ملی برای خلق ظرفیت تولیدی جدید می‌شود، مسئله ارز، مسئله مرگ و زندگی است؛ به این دلیل که از کل پس‌اندازهای انباشته‌شده به پول ملی، فقط آن بخش از این پس‌اندازها قادر به خلق ظرفیت تولیدی مدرن می‌شود که قابلیت تبدیل به ارز داشته باشد، زیرا از طریق ارز است که می‌توان ظرفیت‌های تولیدی فناورانه ایجاد کرد و مسیر رشد و اعتلا را طی نمود.

 

واردات بی‌رویه، ثروت ملی را به جای توسعه، به مصرف لوکس و وابستگی‌آور تبدیل کرده است

نقدینگی انباشته اگر در تولید صرف نشود، ضدتوسعه و رانتی می‌شود

بانک‌های خصوصی، عامل کلان انحراف نقدینگی از مسیر توسعه بودند

مومنی اضافه کرد: با اینکه این مسئله نیازمند شرح و بسط بسیار گسترده‌ای است، فقط برای اینکه نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور و جوانان غیرتمند و توسعه‌خواه، امید به آینده پیدا کنند، عرض می‌کنم که بر اساس گزارشی که در اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ از سوی کمیسیون اقتصادی مجلس منتشر شد، آنها نشان داده بودند که از نقطه عطف آغاز به کار بانک‌های خصوصی در ایران، از سال ۱۳۸۰ تا بیست سال پس از آن، در حالی که رشد تولید، صرف‌نظر از کیفیت شرم‌آور آن، چیزی حدود ۳۶ درصد را نشان می‌دهد، شاهد رشد نقدینگی به میزان ۱۰۲۵۰ درصد بوده‌ایم. این نشان می‌دهد که اگر ما ارز را هدر دهیم و صرف واردات لوکس و صرف واردات کالاهای قابل تولید در داخل کشور کنیم، کل آن نقدینگی انباشته‌شده وحشتناک، به جای آنکه در خدمت تولید و توسعه ملی قرار گیرد، در خدمت مانور تجمل و مانور تشدید وابستگی‌های ذلت‌آور از سوی مافیاهایی قرار می‌گیرد که اکثریت قاطع این نقدینگی را در اختیار دارند. در اینجا فقط آن منابع ارزی که به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده و سنجیده در خدمت خلق ظرفیت‌های تولیدی اعتلابخش قرار می‌گیرد، نقدینگی‌های در خدمت توسعه خواهد بود و بقیه این نقدینگی، خصلت نابارور، رانتی، ربوی و ضدتوسعه‌ای پیدا می‌کند و زنجیرهای وابستگی ذلت‌آور به دنیای خارج را مستحکم‌تر می‌سازد و کشور را به ورطه هلاکت سوق می‌دهد.

 

بازارگرایی مبتذل می‌گوید ارز هم کالایی است مانند سایر کالاها و باید تابع اراده مفهوم مجعولی به نام بازار ارز قرار گیرد

ارز به مثابه مولفه کلیدی خلق قدرت انعطاف در نظام ملی، در شرایط بحرانی است

این اقتصاددان با بیان اینکه اینکه در چارچوب بازارگرایی مبتذل گفته می‌شود «ارز هم کالایی است مانند سایر کالاها و باید تابع اراده مفهوم مجعولی به نام بازار ارز قرار گیرد»، با این توضیح رائول پربیش روشن می‌شود که تا چه اندازه این سخن سست و نامرتبط با مصالح توسعه ملی است، خاطرنشان کرد: یکی دیگر از توضیحات بسیار قابل اعتنا و اعتلابخشی که در این زمینه وجود دارد، روایت رابرت بالدوین از طرز نگاه به مسئله ارز در سطح توسعه است. او در کتاب «برنامه‌ریزی و توسعه در ایران» از ایده ارز به مثابه مولفه کلیدی خلق قدرت انعطاف در نظام ملی در شرایط بحرانی یاد می‌کند.

 

مسئولان باید پاسخ دهند چرا ظرفیت‌ها به واردات غیرمولد اختصاص یافته است

در حالی که منابع ارزی کشور به واردات خودرو و طلا اختصاص یافت، اشتغال صنعت سقوط کرد

وی با بیان اینکه تخصیص‌های ارزی در ایران تا این حد سهل‌انگارانه، مشکوک و در راستای منافع مافیاها صورت گرفته است، گفت: برای اینکه غیرت مسئولان کشور برانگیخته شود، از آنان می‌خواهم توضیح دهند که در این شرایط بحرانی کشور، اینکه بخش اعظم ظرفیت‌های کشور به واردات طلا و واردات خودروهای لوکس و مونتاژی اختصاص یافته است، جز تشدید اسارت در زنجیره‌های فقر و فلاکت و ذلت و وابستگی، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد. شما به همین گزارش اخیر وزارت کار نگاه کنید که اعلام می‌کند در دوره اردیبهشت ۱۴۰۴ تا مرداد ۱۴۰۴، در حالی که بیشترین ارزها به مسئله مجعول واردات خودرو اختصاص یافته، ما شاهد این هستیم که در میان بخش‌های مولد، بزرگ‌ترین سطح سقوط اشتغال در صنعت خودروسازی کشور رخ داده است. به تعبیر قرآن، آیا این مشاهده‌ها شما را برنمی‌انگیزد که بگویید: ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکرالله؟ چرا به خودتان نمی‌آیید؟

 

هرز دادن ذخایر ارزی، رکن سیاست فروپاشی ایران از درون است

وقتی ارز را هدر می‌دهید، در واقع قدرت انعطاف نظام ملی را در یک شرایط تاریخی استثنایی از بین می‌برید

مومنی افزود: اگر از این زاویه قادر نیستید بفهمید که دارید با کشور چه می‌کنید، توصیه می‌کنم کتاب «هنر تحریم‌ها» نوشته «ریچارد نفیو» را مطالعه کنید. در این کتاب، به صراحت گفته می‌شود که هرز دادن ذخایر ارزی ایران، یکی از ارکان اصلی سیاست‌های فروپاشاننده ایران از درون در نظر گرفته شده است. این موضوع نیز نیازمند شرح و بسطی است که ان‌شاءالله در آن دوره آموزشی به تفصیل درباره آن سخن خواهم گفت. بنا به منطق رابرت بادوین، وقتی شما ارز را هدر می‌دهید، در واقع دارید قدرت انعطاف نظام ملی را در یک شرایط تاریخی استثنایی از بین می‌برید و با اسرائیل و آمریکا همکاری عملی می‌کنید، ولو آنکه نیت آن را نداشته باشید.

 

ارز نه کالایی معمولی، بلکه دارایی بین‌نسلی و کلید توسعه ملی است

غفلت از ارزش پول ملی، امنیت اقتصادی و حاکمیت کشور را به خطر می‌اندازد

در اقتصاد سیاسی توسعه هر نوع سهل‌انگاری درباره ارزش پول ملی، به منزله خودکشی حکومت تلقی می‌شود

وی با تاکید بر اینکه ظرفیت‌های ذخایر ارزی در یک ساخت توسعه‌نیافته، مهم‌ترین ابزار رویارویی با سیاست‌های استعماریِ پیوندزدایی از همه ارکان نظام حیات جمعی است، گفت: شاید جذاب‌ترین بخش ماجرا ـ که نشان می‌دهد بازارگرایی مبتذل چگونه پیوند شومی با سلطه‌گران بیرونی و مافیاهای داخلی دارد، وقتی است که گفته می‌شود «ارز هم کالایی است مثل سایر کالاها». در همان‌جا، از دریچه توسعه پایدار، متفکران بزرگ تصریح می‌کنند که ارز نه یک کالای معمولی، بلکه یک دارایی بین‌نسلی است که فقط از طریق آن می‌توان بر وابستگی‌های ذلت‌آور و فقر و عقب‌ماندگی غلبه کرد. ارز از نظر مقدار در اختیار حکومت واجد این ویژگی‌هاست و مسئله‌ای حیاتی‌تر از آن، نحوه ارزش‌گذاری پول ملی در ارتباط با ارز است. کسانی که با الفبا آشنایی دارند، می‌دانند که پول ملی به مثابه نماد حق حاکمیت ملی، نماد استقلال ملی، نماد ارزش قائل شدن برای کار خلاق مردم و ابزار کلیدی حکومت برای صیانت از کیفیت زندگی و صیانت از دستاوردهای مولد جامعه است و در اقتصاد سیاسی توسعه هر نوع سهل‌انگاری درباره ارزش پول ملی، به منزله خودکشی حکومت تلقی می‌شود.

 

سهل‌انگاری در مورد ارزش پول ملی به یک رویه تبدیل شده است

مومنی با بیان اینکه به تعبیر متفکران توسعه گفته می‌شود که در این چارچوب، ارزش پول ملی یک هویت بازاری ندارد، بلکه با همه وجوه نظام حیات جمعی پیوند دارد و حتی در وجه بازاری نیز، قیمت ارز یک قیمت کلیدی است، نه چیزی در کنار سایر قیمت‌ها، اضافه کرد: وقتی که سهل‌انگاری در مورد ارزش پول ملی را به یک رویه تبدیل می‌کنید، مهم‌ترین منشأ بازتولید دورهای باطل رکود تورمی به همین سهل‌انگاری بازمی‌گردد؛ جایی که با افزایش‌های بی‌ضابطه نرخ ارز، کشور را به ورطه سقوط بنیه تولیدی و سلطه وارداتچی‌ها، رباخوارها و سوداگرها سوق می‌دهید، دور باطل آسیب‌پذیری از نوسانات خام قیمت مواد خام صادراتی را پدیدار می‌کنید و از دل آن، وابستگی فزاینده و ذلت‌آور به خارج نیز آغاز می‌شود.

 

سهل‌انگاری نسبت به ارزش پول ملی و افزایش‌های پرشمار نرخ ارز

سهل‌انگاری در ارزش پول ملی، جمعیت فقیر ایران را سه برابر کرد

از ۱۰ میلیون فقیر در ۱۳۸۹، به حدود ۳۰ میلیون نفر در سال‌های اخیر رسیدیم

در ادامه این گفت وگو، رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد تاکید کرد: اگر غیرت و شرافتی وجود دارد، ای‌کاش نظام تصمیم‌گیری‌های پایه اساسی کشور از هر یک از این زوایا نگاهی می‌انداخت تا ببیند که سهل‌انگاری نسبت به ارزش پول ملی و افزایش‌های پرشمار نرخ ارز، چگونه اندازه کل جمعیت فقیر در ایران را از کمتر از ۱۰ میلیون نفر در سال ۱۳۸۹ به حدود ۳۰ میلیون نفر در سال‌های اخیر سوق داده است. آنها که شرافت و غیرت دارند و بابت مسئولیت‌های خود سوگند یاد کرده‌اند، چگونه در پیشگاه خداوند و مردم با این سیاست‌های شوک‌درمانیِ تباه‌کننده، فقرزا، فلاکت‌بار و تشدیدکننده وابستگی کنار می‌آیند؟ اگر غیرتی قرار است برانگیخته شود، آنهایی که ادعای اهتمام به عدالت دارند، کافی است به روزنامه‌های دوشنبه ۱۰/۱۰/۱۳۹۷ مراجعه کنند. سال ۱۳۹۷ سالی است که پرتعدادترین شوک‌های قیمت ارز در آن تجربه شد و در روزنامه‌ها، از قول رئیس کمیته امداد و معاون امور توان‌بخشی سازمان بهزیستی تصریح شده بود که در نه‌ماهه اول سال، فقط از ناحیه تحمیل رنج و فقر و فلاکت به مردم، خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد به صورت ناگزیر و انفعالی ۶۲۰ هزار نفر افزایش پیدا کرده و برای سازمان بهزیستی نیز، در همین نه‌ماهه، بالغ بر ۸۳ درصد به جمعیت مستمری‌بگیران افزوده شده است.

 

برای اینکه غیرت آقای رئیس‌جمهور برانگیخته شود، ایشان را به مطالعه گزارش وزارت کار درباره فقر در سال ۱۴۰۳ دعوت می‌کنم

مومنی گفت: برای اینکه نسبت به آن تعهداتی که به مردم داده شده بود غیرت آقای رئیس‌جمهور برانگیخته شود، ایشان را دعوت می‌کنم که گزارش وزارت کار درباره ابعاد فقر در سال ۱۴۰۳ را دریافت کرده و مطالعه کنند تا مشاهده کنند که در اثر این رویه‌های مشکوک و نابخردانه، چگونه جمعیت فقیرِ شدید، از نظر شاخص‌های غذایی، با جهش‌هایی که رکورد سال ۱۴۰۱ دولت مرحوم رئیسی را شکست، به فقر و فلاکت و افلاس فرو افتاده‌اند. همچنین از ایشان دعوت می‌کنم، به اعتبار تعهدی که به ملت داده بودند، گزارش آبان ۱۴۰۳ مرکز پژوهش‌های مجلس درباره وضعیت حمایت‌های اجتماعی در لایحه بودجه ۱۴۰۴ را مطالعه کنند؛ جایی که در این گزارش تصریح می‌شود که فقط در فاصله سال‌های ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲، سهم آموزش در سبد هزینه خانوارهای ایران حدود ۸۰ درصد سقوط کرده و هم‌زمان، هزینه سرانه دولت برای هر دانش‌آموز نیز پس از تعدیل‌های تورمی، حدود ۱۵ درصد کاهش یافته است. به تصریح این گزارش، در صفحه ۱۰ آمده است که کودکان، به‌ویژه از جنبه آموزشی، یکی از قربانیان اصلی این سیاست‌های فقرزا و فلاکت‌زا بوده‌اند.

 

شوک‌درمانی، بی‌سابقه‌ترین بی‌عدالتی‌ها را در تغذیه، آموزش و سلامت ایجاد کرده است

این اقتصاددان با بیان اینکه عینا مشابه همین مسئله در سال ۱۴۰۱ درباره افزایش سهم پرداخت از جیب مردم برای هزینه‌های سلامت نیز رخ داده است؛ یعنی بی‌سابقه‌ترین بی‌عدالتی‌ها در اثر شوک‌درمانی، هم در حوزه تغذیه مردم، هم در حوزه آموزش مردم و هم در حوزه سلامت مردم اتفاق افتاده است، گفت: از آن هم تکان‌دهنده‌تر، و به گونه‌ای که ابعاد اهمیت مطالعات روندی را به نمایش می‌گذارد، چیزی که در اسناد پشتیبان برنامه هفتم هنوز هم وجود ندارد، این است که در دوره‌ای که این سیاست‌های مشکوک در دستور کار قرار گرفته، بنا به تصریح گزارش فقر چندبعدی مرکز پژوهش‌های مجلس در ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، اعلام شده که بر اساس آخرین فهرست رسمی مناطق محروم، ۷۵ درصد از پهنه جغرافیایی کشور در ورطه مناطق محروم گرفتار شده‌اند.

 

استمرار شوک‌درمانی بر ستون فریب، توهم و دروغ بنا شده است

آنها که در خدمت مافیاها قرار گرفته‌اند و برای ما ژست‌های ظاهرالصلاح می‌گیرند و راه نجات را «سپردن تکلیف ارز به مکانیزم بازار» و «جراحی نرخ ارز» معرفی می‌کنند

مومنی با بیان این پرسش که این رویه‌های نابخردانه و مشکوک تا چه زمانی قرار است استمرار پیدا کند و چه زمانی آقای رئیس‌جمهور به وعده‌های خود عمل می‌کنند، این ریل منحط مبتنی بر شوک‌درمانی را متوقف می‌سازند و کشور را به سمت اصلاح و صلاح هدایت می‌کنند، تاکید کرد: می‌خواهم بر این مسئله تمرکز ویژه‌ای داشته باشم که استمرار این مناسبات، بر یک ستون فقرات استوار شده است که آمیزه‌ای از فریب، توهم، دروغ و انبوه آدرس‌های غلط را در خود دارد. آنها که در خدمت مافیاها قرار گرفته‌اند و برای ما ژست‌های ظاهرالصلاح می‌گیرند و راه نجات را «سپردن تکلیف ارز به مکانیزم بازار» و «جراحی نرخ ارز» معرفی می‌کنند، خودشان می‌دانند که در ایران، به مفهوم کلاسیک و اصولی، چیزی به نام «بازار ارز» وجود ندارد و بنا به تصریح رئیس بانک مرکزی، آن چیزی که این مافیاها و هم‌پیمانانشان نام «بازار ارز» بر آن نهاده‌اند، در واقع بازار تأمین مالی قاچاقچیان و تأمین مالی متقاضیان فرار سرمایه است و چون این واقعیت غیرقابل انکار است، اینها مسیر فریب، توهم، دروغ و آدرس‌های غلط را در پیش گرفته‌اند و این کار را به شیوه‌های مختلف انجام می‌دهند.

 

برچسب «تفکر چپ» ابزار فریب برای پیشبرد منافع مافیاهاست

وی یکی از این شیوه‌ها را برچسب‌زنی عنوان کرد و گفت: برای مثال، یکی از سخنگویان این مافیاها اخیرا در یک اظهارنظر گفته است که تداوم نظام چندنرخی ارز صرفاً محصول فشار ذی‌نفعان و تفکرات چپ است. اگر تو می‌فهمی که بازار یعنی چه، تفکر چپ یعنی چه و فشار ذی‌نفعان یعنی چه، به گواه این همه مستنداتی که نشان می‌دهد ذی‌نفعان اصلی این سرزمین، یعنی حاملان توسعه، تولیدکنندگان و عامه مردم، به چه روزگار فلاکت‌باری دچار شده‌اند، اینها چه توان فشاری دارند؟ کل توان فشار آوردن در اختیار الیگارش‌های مالی، فاسدها، رباخوارها، دلال‌ها و واردکنندگان است. اما به این سهولت، دروغ گفته می‌شود و در راستای منافع مافیاها ادعا می‌شود که تک‌نرخی شدن ارز یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. اگر واقعا شما این‌گونه فکر می‌کنید، چرا درباره این مسئله نمی‌اندیشید که اگر واقعا منطق دارید، چرا برچسب می‌زنید؟

 

برچسب «تفکر چپ» ابزار فریب برای پیشبرد منافع مافیاهاست

هر کسی که در برابر این روند می‌ایستد را با چماق «چپ‌گرا» و «فشار ذی‌نفعان» می‌خواهید ساکت کنید

تک‌نرخی‌سازی ارز در دهه ۸۰، خدمت مستقیم به الیگارش‌ها بود

این اقتصاددان ادامه داد: اینکه هر چیزی را که منافع مردم، منافع تولیدکنندگان و منافع توسعه را در بر می‌گیرد، تحت عنوان تفکرات چپ‌گرایان محکوم می‌کنید، نشان‌دهنده مزدوری و بی‌منطقی شماست؛ وگرنه شما می‌توانید منطق و استدلال ارائه دهید. آنها که می‌گویند در شرایط کنونی، تک‌نرخی کردن ارز یک توهم و یک فریب است، بیش از پانزده گروه استدلال مطرح می‌کنند، اما وقتی شما هیچ‌یک از آن استدلال‌ها را رد نمی‌کنید و فقط برچسب می‌زنید و فحاشی می‌کنید و آدرس‌های دروغ می‌دهید، مانند جراحی نرخ ارز به مثابه راه‌حل، متوجه می‌شویم این ماجرا، حکمت اقتصاد سیاسی دارد. مثلاً در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، به صراحت مشاهده می‌کنید که فقط در دهه ۱۳۸۰، تحت عنوان تک‌نرخی‌سازی ارز، چیزی حدود ۲۴۰ میلیارد دلار ارز، به مثابه دارایی بین‌نسلی و به عنوان یک ابزار ایجادکننده توانمندی و قدرت انعطاف در نظام اجرایی کشور، به بازار ارز قاچاقچی‌ها و فرار سرمایه اختصاص داده شده است. پس ماجرای شما این است که می‌خواهید از این نمد، کلاهی برای الیگارش‌ها و فاسدها و رباخورها بدوزید و هر کسی که در برابر این روند می‌ایستد را با چماق «چپ‌گرا» و «فشار ذی‌نفعان» می‌خواهید ساکت کنید.

 

اصلا می‌دانید مکانیزم بازار یعنی چه؟

با شعار بازار، چاقوی چه کسانی را تیز می‌کنید؟

چرا تک‌نرخی‌سازی ارز «ضرورت» است، اما رفع فقر غذایی نه؟

مومنی حامیان این طرح را مخاطب قرار داد و پرسید پرسید: شما اصلا متوجه می‌شوید مکانیزم بازار یعنی چه؟ واقعاً شما متوجه نیستید که با این حرف‌های مبتذل و بی‌پایه، دارید چاقوی چه کسانی را تیز می‌کنید؟ شما واقعا درک نمی‌کنید که چه مسائلی را، در اثر برجسته‌سازی دروغین و مجعول نرخ ارز، از دستور کار حذف می‌کنید؟ چطور می‌شود که برای شما، تک‌نرخی کردن ارز در چارچوب این مناسبات فاسد و رانتی، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌شود، اما رفع فقر غذایی شدید، نابرابری‌های فاجعه‌ساز، وابستگی‌های ذلت‌آور به دنیای خارج و سقوط وحشتناک بنیه تولید ملی، چرا اینها را ضرورت اجتناب‌ناپذیر تلقی نمی‌کنید؟

 

ارز به ابزار غارت مردم و تقویت مافیاها تبدیل شده است

نسبت دادن بحران ارز به نقدینگی، دروغ است

بدون آگاهی‌بخشی عمومی، خروج از باتلاق شوک‌درمانی ممکن نیست

جنگ روایت‌ها درباره ارز، جنگی نابرابر علیه مردم است

به گفته این اقتصاددان؛ کلید بحث این است که اکنون در چارچوب اقتصاد سیاسی موجود ایران، ارز مهمترین وسیله جابه‌جایی‌های بزرگ در درآمد و ثروت است، علیه عامه مردم و تولیدکنندگان و به نفع مافیاها و الیگارش‌ها. و همه دروغ‌هایی هم که در این زمینه گفته می‌شود، از اینکه مثلا تحولات نرخ ارز را به تحولات نقدینگی نسبت می‌دهند یا به کسری بودجه دولت ربط می‌دهند و از این قبیل، در واقع نادیده گرفتن مسئله نگران‌کننده تسخیرشدگی دولت به دست مافیاهاست که نقش مباشر را برای منافع آن‌ها ایفا می‌کنند. و از سوی دیگر، با القای فراموشی، مسئولیت‌های حاکمیتیِ زمین‌گذاشته‌شده دولت در قبال سلامت مردم، آموزش، رفاه، مسکن مردم و از این قبیل مسائل را به حاشیه می‌رانند. همه اینها نشان‌دهنده این است که این جنگ روایت‌ها، یک جنگ بسیار نابرابر و بسیار ناجوانمردانه است و جز از طریق آگاهی‌بخشی عمومی و حساس کردن نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور، نمی‌توان از این ورطه نجات پیدا کرد.

 

«دولت بزرگ» در کشورهای توسعه‌یافته انحراف نیست، شرط توسعه است

کسری بودجه بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت‌های حاکمیتی است

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد خاطرنشان کرد: در حالی که نسبت مسئولیت‌های حاکمیتی اعمال‌شده دولت به تولید ناخالص داخلی در سال‌های اخیر به حدود ۱۰ درصد رسیده است، اقتصاددانان بزرگی در اندازه «داگلاس نورث»، «والیس» و «وینگست» تصریح می‌کنند که این بازیِ دولت، کسری بودجه و امثال آن، یک بازی دروغین و مشکوک است. آنها با جزئیات و مستندات، در کتاب سال ۱۳۹۶ خودشان با عنوان «خشونت و نظم‌های اجتماعی» نشان داده‌اند که در نظم‌های دسترسی باز، یعنی هرقدر کشوری به سمت توسعه پیش می‌رود، دولت بزرگ نه یک انحراف و نه مایه نابهنجاری، بلکه ویژگی جدانشدنی این جوامع از روندهای توسعه‌گراست.

 

الیگارش‌ها دولت را کوچک کرده‌اند، نه برای کارایی بلکه برای سلطه

دولت در کشورهای ثروتمند بیش از ۵۰ درصد GDP را مدیریت می‌کند

تخریب نقش دولت، بزرگ‌ترین فریب بازارگرایان مبتذل است

وی ادامه داد: بر اساس محاسباتی که در صفحه ۲۶ این کتاب آمده است، دولت‌ها در کشورهای ثروتمند با درآمد سرانه بیش از ۲۰ هزار دلار، سهم امور حاکمیتی‌شان از تولید ناخالص داخلی، به طور متوسط حدود ۵۳ درصد است. شما این ۵۳ درصد در کشورهای پیشرفته صنعتی را می‌توانید با حدود ۱۰ درصدی که در یک ساخت توسعه‌نیافته رانتی، در سایه سلطه الیگارش‌ها و تسخیر قواعد اجرایی و تخصیصی کشور مشاهده می‌شود، مقایسه کنید. در این کتاب تصریح می‌شود که این نسبت برای کشورهایی با درآمد سرانه بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار، به طور متوسط ۲۷ درصد است؛ یعنی فقیرترین کشورها، میزان اهتمامشان به امور حاکمیتی، حدود نصف کشورهای ثروتمند است و هیچ‌یک از این کشورهای ثروتمند را نیز امروز کسی به عنوان کشور کمونیستی، چپ‌گرا یا سوسیالیست نمی‌شناسد.

 

دروغ‌هایی که زیر پرچم «بازارگرایی مبتذل» در ایران مطرح می‌شود، به‌راستی شرم‌آور، نابخشودنی و ناعادلانه است

مومنی تاکید کرد: این دروغ‌هایی که زیر پرچم «بازارگرایی مبتذل» در ایران مطرح می‌شود، به‌راستی شرم‌آور، نابخشودنی و ناعادلانه است. با کمال تأسف، نظام رسانه‌ای ما نیز با سکوت خود در برابر این رویه‌های برچسب‌زنانه، عملا تسهیل می‌کند که این مافیاها و مزدورانشان، مطامع نظام سلطه را از طریق برچسب‌زنی و حذف انسان‌های باشرف و توسعه‌خواه از میدان دنبال کنند. دعوت می‌کنم که کار سترگ «اکبر ثبوت» با عنوان «شرح آرا و اندیشه‌های آخوند ملا محمدکاظم خراسانی» را مطالعه کنید. آخوند خراسانی می‌گوید: ما در اسارت این برچسب‌زن‌ها گرفتار شده‌ایم؛ هر وقت به اقدامات فاجعه‌ساز و ظالمانه روس و انگلیس اعتراض می‌کنیم، اگر به روس‌ها اعتراض کنیم، ما را «دوستدار انگلستان» معرفی می‌کنند و اگر به جنایت‌های انگلستان اعتراض کنیم، ما را «روس‌فیل» خطاب می‌کنند. این برچسب‌زنی‌های چپ‌گرایانه، ادامه کمک به استمرار مطامع نظام سلطه در این کشور است؛ وگرنه اگر کسی حرف حساب داشته باشد، هیچ نیازی به برچسب‌زنی، دروغ‌پراکنی و دادن آدرس‌های غلط ندارد.

 

شوک‌ها بستری فراهم کرده‌اند برای یاوه‌گویان؛ یاوه‌گویی‌هایی که فقط معطوف به منافع مافیاهاست

این عضو وابسته فرهنگستان علوم تصریح کرد: برای اینکه دولت محترم، کانون‌های اصلی آسیب‌پذیری خود را بهتر بشناسد و متوجه شود که این برخورد غیرمسئولانه با جهش‌های نرخ ارز چگونه به قصابی روح و جسم مردم، به‌ویژه محرومان و تولیدکننده‌ها و نیز مالیه دولت می‌پردازد، دعوت می‌کنم به این نکاتی که عرض می‌کنم به‌عنوان کانون‌های اصلی اصلاح توجه کند. همین چند روز پیش، باز هم در راستای همان رویه‌های برچسب‌زننده و ارائه‌کننده آدرس‌های غلط که منافع مافیاها را دنبال می‌کند، یکی از این دلال‌ها گفته است که ماجرای تحولات نرخ ارز و جهش‌های آن، ریشه در دخالت‌های نادرست دستوری دولت و رشد بی‌ضابطه نقدینگی دارد. بینید چگونه شوک‌ها بستری فراهم کرده‌اند برای یاوه‌گویان؛ یاوه‌گویی‌هایی که فقط معطوف به منافع مافیاهاست و هر چیزی را به هر چیزی نسبت می‌دهند و رابطه هر چیزی را با هر چیزی انکار می‌کنند.

 

وی توضیح داد: ماجرای نوسانات نرخ ارز را، در کنار مسئله تسخیرشدگی مشکوک، به‌ویژه در بانک مرکزی و مدیریت اقتصادی کشور، از طریق ردیابی کاهش‌های عایدیِ مرز ۳۰ درصد هر بشکه نفت خام فروخته‌شده دنبال کنید، تا مشاهده کنید که سلطه خام‌فروشی چه فسادها، چه ناکارآمدی‌ها و چه آسیب‌پذیری‌هایی را به ما تحمیل کرده است. از این دریچه، آقای رئیس‌جمهور و نهادهای نظارتی باید به اراده مشکوک در رها کردن الزام قانونی مربوط به بازگرداندن ارز حاصل از صادرات توجه کنند. چرا این اراده مشکوک، بازگرداندن ارزهای صادراتی را این‌چنین رها کرده و چرا با آن‌ که چنین ظلم و جنایتی را در حق نظام ملی مرتکب می‌شوند، این‌گونه گشاده‌دستانه و سهل‌انگارانه برخورد می‌شود؟

 

مجوزهای صنعتیِ بی‌برنامه، پوششی برای تاراج ارز شده‌اند

تالار دوم، نردبان جهش سازمان‌یافته نرخ ارز است

اراده‌ای برای مهار رانت ارزی و بانکی وجود ندارد

مومنی یادآورشد: از یک طرف، ارز مورد نیاز تولیدکننده‌ها تخصیص داده نمی‌شود، اما برای واردات کالاهای لوکس و تجملی این کار آنقدر منظم و گشاده‌دستانه انجام می‌شود. چرا، علی‌رغم این همه هشدار درباره این اراده مشکوک، نسبت به مجوزدهی‌های ارزطلب برای واحدهای جدید صنعتی که نه برنامه‌ای دارند، نه راهبردی دارند و نه منطقی دارند، فکری نمی‌شود؟ چرا درباره سیاست‌های مشکوک مجوز واردات بدون انتقال ارز، که می‌خواهد میخ تابوت فقرا را محکم‌تر بکوبد، همراه با کاهش مشکوک مقدار ارز تخصیصی به واردات کالاهای اساسی، تدبیری اندیشیده نمی‌شود؟ چرا استمرار تزریق ارز به بازار قاچاق و بازار خروج سرمایه، به نام کنترل قیمت ارز، تداوم پیدا می‌کند؟ چرا درباره اراده مشکوک حرکت از تالار اول به تالار دوم، برای اینکه نرخ کف ارز را از ۷۷ هزار تومان به بیش از ۱۱۰ هزار تومان برسانند، اقدامی صورت نمی‌گیرد؟ چرا درباره نقش مخرب و پرفساد بانک‌های خصوصی در خلق نقدینگیِ رهاشده و نیز امتناع آنها از اهتمام به تامین مالی تولید، چشم‌پوشی می‌شود و به‌صورت رها و یله اجازه داده می‌شود که اینها در مسیر منافع مافیاها هر کاری می‌خواهند انجام دهند؟

 

سوداگری طلا با چراغ سبز سیاست‌گذار ترویج می‌شود

چرا درباره ماجرای مشکوک ترویج واردات طلا و سپس پهن کردن بساط سوداگری داخلی برای این طلاها، تحت عناوین عجیب‌وغریب فکری نمی‌شود؟

هنوز راه برون‌رفت اعتلابخش بسته نشده است

این اقتصاددان ادامه داد: چرا درباره ماجرای مشکوک ترویج واردات طلا و سپس پهن کردن بساط سوداگری داخلی برای این طلاها، تحت عناوین عجیب‌وغریب فکری نمی‌شود؟ و چرا به مسئله تسخیرشدگی بانک مرکزی در تدوین آیین‌نامه‌های ضعیف و مشوق امتناع از بازگشت ارز صادراتی توجه نمی‌شود؟ این موارد ده‌گانه، اگر از سوی آقای رئیس‌جمهور، سران قوا و نمایندگان باشرافت مجلس پیگیری شود و نهادهای نظارتی نیز از آنها پشتیبانی کنند، با قاطعیت عرض می‌کنم که هنوز هم برای کشور، راه نجات اعتلابخش وجود دارد و می‌توان از این ورطه هولناک به سلامت عبور کرد. منتها شرط آن این است که حکومتگران گرامی با مردم صادق باشند، فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع را شفاف کنند، صادقانه راه را برای مشارکت فعال دانایان در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی باز کنند و با جلوه‌های ناهنجار و فاجعه‌ساز فساد، وابستگی‌های ذلت‌آور به دنیای خارج و سیاست‌های مشکوک تشدیدکننده نابرابری‌های ناموجه مرزبندی داشته باشند.

 

ایران با تکیه بر دانایی داخلی هنوز قابل نجات است

مومنی در پایان تاکید کرد: همه اینها امکان‌پذیر است و ذخیره دانایی و تجربه موجود ایران، به گواه تجربه‌های تاریخی پس از انقلاب، نشان می‌دهد که اگر اینها روی خود را به هدف بگیرند، کشور را می‌توان نجات داد. امیدوارم دولت و مجلس محترم این هدیه را از این کارشناس کمترین بپذیرند و اندکی غیرت و اهتمام خود را نسبت به سرنوشت فقرا، سرنوشت بنیه تولید ملی و جریان توسعه‌خواهی در ایران افزایش دهند.

 

مشاهده خبر در جماران