کدخبر: ۱۶۹۰۲۵۵ تاریخ انتشار:

یادداشت/

گسترش سیاست رسوایی در ایران

گسترش شبکه‌های اجتماعی به گسترش سیاست رسوایی شتاب بیشتری بخشیده است. در ایران نیز همچون سایر نقاط دنیا، رسوایی‌ها اغلب در قالب جنگ‌های جناحی و تصفیه‌حساب‌های سیاسی رخ می‌دهند. در دهه‌های اخیر استفاده از اتهامات مستقیم یا افشاگری‌های مبهم در مورد گذشته یا سوابق رقیب در مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری، نمونه‌ای آشکار از به‌کارگیری سیاست رسوایی بود که برای برای حذف یا تضعیف رقبا از صحنه قدرت استفاده شد.

پایگاه خبری جماران، امروزه سیاست رسوایی Scandal Politics تبدیل به یک استراتژی سیاست ورزی شده است که برای تضعیف رقبا در فضای سیاسی و تغییر افکار عمومی از طریق افشاگری‌های هدفمند و زمان‌بندی‌شده و بزرگ‌نمایی این افشاگری‌ها به کار می‌رود. افشای پرونده‌های بزرگ فساد مالی و ارتباط دادن آن‌ها به جناح‌های خاص، یک روش رایج برای تخریب سازمان‌یافته قبل از انتخابات یا تغییرات سیاسی است.

سیاست رسوایی از چند عنصر اصلی تشکیل شده که برای تبدیل یک رویداد به یک بحران سیاسی و عمومی ضروری هستند: کنشگران، افشاگران، رسانه (نهادهایی که رسوایی را پوشش داده، آن را بزرگ‌نمایی کرده و به تیتر اول تبدیل می‌کنند). رقبای سیاسی ( احزاب یا جناح‌هایی که از رسوایی برای حمله به اعتبار رقیب و بهره‌برداری سیاسی استفاده می‌کنند)، نوع تخلف، استراتژی مدیریت و فضاسازی فریم‌بندی نحوه تعریف و ارائه رسوایی به مردم (تبدیل یک مشکل فردی به یک بحران سیستمی یا اخلاقی) اخلاقی‌سازی (جدا کردن یک تخلف از زمینه قانونی یا اداری و نمایش آن به عنوان یک شکست بزرگ اخلاقی یا ارزشی) و قطبی‌سازی و استفاده از رسوایی برای بسیج پایگاه حمایتی خودی و تخریب کامل وجهه جناح رقیب از ملزومات این نوع از سیاست ورزی هستند. 

مانوئل کاستلز از سیاست رسوایی به عنوان یکی از ویژگی‌های اصلی و مخرب سیاست در دوران رسانه‌های مدرن و شبکه‌های ارتباطی نام می‌برد. کاستلز معتقد است که در جامعه شبکه‌ای، سیاست به معنای واقعی کلمه به سیاست رسانه‌ها تبدیل شده و در واقع سیاست رسوایی محصول جامعه اطلاعاتی است که در آن رسانه‌ها به‌جای فراهم کردن فضای بحث سازنده، به کانال‌های اصلی درگیری و جنجال تبدیل شده‌اند. خروجی حاکم شدن این وضعیت کاهش کیفیت دموکراسی، تضعیف اعتماد عمومی و غلبه شخصیت‌پردازی بر محتوا است. تحلیل کاستلز نشان می‌دهد که چگونه رسانه‌های ارتباطی ماهیت سیاست را از برنامه‌های حزبی به جنگ‌های نمادین، ترور شخصیت و انتشار اخبار سخیف تنزل داده‌اند. در این فضا هدف اصلی، تخریب نمادین رقیب با استفاده از افشاگری‌های جنجالی است.  شخصی‌سازی سیاست توسط رسانه‌ها سیاست را از بحث بر سر طرح‌ها و برنامه‌های سیاسی به تصاویر، دعواهای شخصی و ترور شخصیت تقلیل می‌دهند و به جای برنامه‌های سیاسی، تمرکز بر روی شخص سیاستمدار و زندگی خصوصی او قرار می‌گیرد. در این نوع سیاست ورزی، فرایند عقلانی در حال خارج شدن از حوزه عمومی است. بر این اساس که اخبار رسوایی‌ها به دلیل ماهیت هیجانی و دراماتیک خود، به سرعت توجه مخاطب را جلب می‌کنند و باعث می‌شوند شهروندان به مسائل اصلی و استدلال‌های سیاسی توجه کمتری نشان دهند. کاستلز معتقد به رابطه مستقیم میان سیاست رسوایی و بحران مشروعیت سیاسی در سطح جهانی است. بدین صورت که در سیاست رسوایی متقاعدکننده‌ترین مبارزات ایدئولوژیک، به حملات شخصی تبدیل می‌شوند. این امر باعث می‌شود که مبارزه سیاسی از جنگ ایدئولوژی‌ها به جنگ بر سر اعتبار اخلاقی افراد تقلیل یابد. رابطه‌ی آشکاری بین افزایش رسوایی‌ها، تمرکز شدید رسانه‌ها بر صحنه سیاسی و فقدان اعتماد شهروندان به سیستم وجود دارد. این عدم اعتماد، یک بحران مشروعیت قابل توجه را در سطح حکومت‌ها و احزاب سیاسی ایجاد می‌کند. 

گسترش شبکه‌های اجتماعی به گسترش سیاست رسوایی شتاب بیشتری بخشیده است. در ایران نیز همچون سایر نقاط دنیا، رسوایی‌ها اغلب در قالب جنگ‌های جناحی و تصفیه‌حساب‌های سیاسی رخ می‌دهند. در دهه‌های اخیر استفاده از اتهامات مستقیم یا افشاگری‌های مبهم در مورد گذشته یا سوابق رقیب در مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری،  نمونه‌ای آشکار از به‌کارگیری سیاست رسوایی بود که برای برای حذف یا تضعیف رقبا از صحنه قدرت استفاده شد.

این درگیری‌های داخلی به شدت فضای همکاری و تعامل میان نهادهای مختلف (دولت، مجلس، قوه قضائیه) را تضعیف کرده و بر ثبات سیاسی کشور تأثیر منفی می‌گذارد. تکنولوژی‌های جدید ارتباطی بستر فوق العاده‌ای برای انتشار اخبار رسوایی است. سهولت انتشار اخبار در شبکه‌های اجتماعی بدون داشتن تبعات خاص می‌تواند اخبار سخیف را به سر خط مباحث سیاسی روز یک جامعه تبدیل کند.

مضاف بر آن، جامعه ایران در وضعیت خود ارتباطی توده‌ای قرار گرفته است که این روند را تشدید می‌کند. به همه اینها باید بدبینی ذاتی مردم ایران به روندهای حکمرانی را هم لحاظ نمود. در این راستا روند فزاینده انتشار اخیار سیاست رسوایی که به یکی از ابزارهای مورد علاقه رقبای سیاسی داخلی در ایران  مبدل شده، با شکل دهی به بحران اعتماد عمومی و ایجاد موج بدبینی سیاسی، پیامدهای ویرانگری داشته است.

با این چشم انداز، انتشار فیلم مراسم خانوادگی یکی از مسئولان کشور را می‌توان در زمره افشاگری‌های مرتبط با سیاست رسوایی و ترور شخصیت سیاسی طبقه‌بندی کرد. انتشار چنین محتوایی معمولاً فراتر از یک خبر ساده و با هدف زیر سوال بردن گفتمانی که فرد نمایندگی می کند، صورت می‌گیرد. اگرچه این ماجرا افشای تخلف مالی نبود، اما تمام مولفه‌های استراتژیک سیاست رسوایی را برای هدف قرار دادن یک مقام عالی‌رتبه دارد. این رویداد، که مربوط به یک مراسم خصوصی است، به دلیل بسترهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاص جامعه ایران، بلافاصله به یک رسوایی سیاسی تبدیل شد. در یک زمان حساس سیاسی و توسط منابعی منتشر شد که گمانه‌زنی‌ها درباره هدف‌گذاری سیاسی و تخریب شخصیت را تقویت می‌کند. فیلم بر دو محور کلیدی که برای افکار عمومی در ایران حساس است، تمرکز می‌کند: تضاد سبک زندگی و تضاد اخلاقی ناشی از پوشش برخی مهمانان که از دید منتقدان، با ارزش‌ها و قوانینی که خود این مقامات در ترویج یا اجرای آن نقش داشته‌اند، در تضاد است. در یک فریم‌بندی رسانه‌ای فیلم به‌سرعت در داخل و خارج به عنوان نمادی از ریاکاری و زندگی دوگانه مقامات با هدف زیر سوال بردن گفتمان‌های ساده‌زیستی، عدالت اجتماعی، و حفظ ارزش‌ها و تخریب اعتبار و ایجاد سوال و تردید در میان پایگاه سنتی و مذهبی جامعه از طریق برجسته کردن تناقض در سبک زندگی تبدیل شد. بنابراین پیامدهای سیاسی، نحوه مدیریت و فریم‌بندی رسانه‌ای این رویداد، آن را به یک نمونه کلاسیک از به‌کارگیری سیاست رسوایی در فضای سیاسی ایران تبدیل کرد.

با انتشار این فیلم یا خبری که در فضای سیاسی ایران به «سیسمونی گیت» مشهور شد، اظهار نظرهای خاص برخی چهره‌های سیاسی و غیر سیاسی که تبدیل به ترند شبکه‌های اجتماعی می‌شوند، باید گفت سیاست رسوایی در ایران در حال افزایش است که با توجه به ویژگی‌های خاص فضای سیاسی ایران، تهدیدات و آسیب‌های جدی و چندوجهی را متوجه امنیت ملی می‌کند.

این آسیب‌ها فراتر از آسیب به اعتبار یک فرد یا جناح خاص هستند و مستقیماً بر ثبات، انسجام داخلی و مشارکت سیاسی در کشور تأثیر می‌گذارند. این اخبار با کاهش اعتماد به نهادها و با تمرکز بر رسوایی‌های فساد مالی یا تناقض اخلاقی مسئولین، اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی را کاهش می‌دهد. این روند، شکاف میان دولت و ملت را برجسته می‌کند و با قطبی‌سازی، انسجام اجتماعی را کاهش داده و حس بی‌عدالتی و خشم عمومی را تقویت می‌کند که زمینه‌ساز ناآرامی‌های اجتماعی و تهدید امنیت داخلی است. ماهیت خاص جامعه و مختصات هنجاری و ایدئولوژیک نظام سیاسی ایران، این آثار مخرب را تشدید می‌کند. در سال‌های اخیر ابعاد خصوصی زندگی رهبران و سیاست‌مداران در ایران هر از چندی دستمایه اخبار جدیدی از هستند که در مقاطعی باعث افزایش خشم عمومی می‌شوند. این اخبار به مرور در بوته فراموشی قرار می‌گیرند اما در حافظه جمعی بلند مدت ملت رسوب می‌کند و در مواقع بحرانی تبعات سو خود را نمایان می‌سازد. به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل ماندگاری آن را باید در خلا موجود در روندهای قضایی دید که اخبار پیشینی که بن مایه‌های رسوایی داشتند، مورد پیگیری قضایی قرار نگرفتند. به هر ترتیب آنچه غیر قابل انکار است این است که تبعات سوء این اخبار در تلاقی با سایر بحران‌ها قابل تسری به کل نظام سیاسی است که بیش از هر چیزی خود را در کاهش مشارکت سیاسی نشان می‌دهد. 

هشدار بزرگ در خصوص ادامه این روند این است که به تعبیر کاستلز ویژگی اصلی سیاست رسوایی این است که همه کنشگران سیاسی درگیر در آن، خود به دام این نظام می‌افتند. شکارچی امروز، شکار فرداست و این چرخه معیوب می‌تواند همواره ادامه‌دار باشد.

 

* دکترای جامعه شناسی سیاسی

 

 

مشاهده خبر در جماران