کدخبر: ۱۶۸۳۱۵۳ تاریخ انتشار:

یادداشت/

لزوم صیانت از ظریف و برجام

حال این روزها، با نزدیکی به مرحله اجرایی شدن اسنپ بک که پرونده برجام (به عنوان مهمترین دستاورد دیپلماتیک) را مختومه کرده و وضعیت را به دوران پیشا برجام رهنمون می‌کند(البته علی الظاهر و نگارنده معتقد است، بازگشت به آن شرایط با توجه به سیر تحولات و تغییرات در نظام بین الملل ممکن و میسر نیست)دوباره این دو طیف با حداکثر توان رسانه‌ای و تبلیغاتی خود در برابر هم صف آرایی کرده و به خصوص منتقدان توافق و مذاکره، وقوع این فعل و انفعالات را نشانه درستی ایده عدم کارایی دیپلماسی و مذاکره گرفته و با تمام توان به برجام و مهمترین چهره موثر در آن یعنی وزیر امورخارجه وقت، دکتر محمد جواد ظریف، حمله و هجمه می کنند و تا آنجا پیش می‌روند که منکر تمامی دستاوردهای برجام و آورده های اقتصادی و سیاسی آن شده و می‌گویند که با پس گشت تحریم ها ده سال از عمر و فرصت های پیش روی کشور دود شد و به هوا خاست!

در این روزها که لایه های مختلف و متکثر جامعه درگیر در حواشی متعدد اقتصادی و مشکلات روزمره معیشتی و ناترازی در ابعاد مختلف هستند و پس از جنگ تحمیلی ١٢ روزه سنگینی بار روانی یک جنگ مهیب و ملموس را با خود حمل می کنند، سخن گفتن از سیاست و دیپلماسی و مذاکره را برنتافته و به سادگی آن را هضم نکنند. 

به خصوص آنکه ٢۴ سال از اولین روزهایی که پرونده هسته‌ای در سطح بین المللی و در افکار عمومی ایرانیان بازگشایی شد، می گذرد و در این سال‌های سپری شده این پرونده ماهیتی فرسایشی یافته و گویا هنوز هم پایانی بر آن نمی‌توان متصور بود و در این میان زندگی چند نسل از مردم ایران در پیامد فعل و انفعالات و تحولات معطوف به این پرونده تحت الشعاع قرار گرفته و در بهترین حالت و گفتار، فرصت های بی نظیر و بی بدیلی در زندگی شخصی و جمعی ایرانیان فوت و سوخت شده است. 

اما درست و غلط، خواسته یا ناخواسته نمی توان با همه این فراز و نشیب ها و خستگی و دلزدگی نسبت به هر آنچه در دایره این مقوله می‌گنجد، بی توجه و بی خیال از کنار این موضوعات گذشت، چون از یکسو هنوز پرونده گشوده است و تاثیر و تبعات مستقیم و چند بعدی بر زندگی یکان یکان شهروندان دارد و از طرف دیگر چه خوشمان بیایید و چه نه، نوع تعاملات، واکنش‌ها و تصمیم‌گیری در عرصه سیاست خارجی ارتباط ارگانیک و وثیقی بر سیر تحولات در داخل دارد و اتفاقا و اکنون دامنه این تاثیرگذاری وفق روندها و فرایندهایی که ما را به اینجا رسانده، موثرتر از هر زمان دیگری است. 

البته که حوزه غامض و پیچیده سیاست و دیپلماسی چند بعدی و پیچیده تر از آنست که بتوان در دو قالب کلی اقدام به صورت بندی آن کرد اما در یک نمایه کلان می توان گفت در این عرصه با دو کلان راهبرد و معتکفان به آن روبرو هستیم. 

یک‌طرف طیفی که از دیپلماسی و مذاکره و توافق در هر سطحی روی گردان است و معتقد است که پیگیری روندهای دیپلماتیک در مواجهه با دشمن خارجی بی معنا و فاقد اصالت کارکردی است. 

در طرف دیگر، طیفی قرار دارد که معتقد است، بدون دیپلماسی تعامل گرا، مزیت ساز و گفت‌و‌گو محور امکان پیشبرد امورات کشور ممکن و میسر نیست. 

البته که هم طیف اول طی این سال‌ها به مذاکره پرداخته و هم طیف دوم در روند دیپلماسی و مذاکره بن بست خورده است. 

اما در یک قالب بندی کلی، یک طیف، مذاکره به خصوص با طرف های غربی را فاقد کارایی و کاری ابتر و پوچ و نشانه تسلیم و ضعف و استیصال می بیند و با همین انگاره و پیش‌فرض ذهنی هم در مذاکرات چندین و چند ساله در زمان زمامداری خود، هیچ دستاورد و توفیقی در مذاکرات حاصل نکرده است.

و طیف دیگر هم علیرغم توفیقات ملموس و محسوسی که در قالب توافق سعدآباد، توافق ژنو و بالاخره برجام حاصل کرده و توانست در بده و بستان مذاکراتی امتیازاتی را در راستای منافع ملی اخذ کند اما به واسطه بدعهدی طرف های خارجی و زیاده طلبی تندروهای عربی و در کنارش فشارهای داخلی کار را به سر منزل مقصود رسانده و پرونده را مختومه کند. 

حال این روزها، با نزدیکی به مرحله اجرایی شدن اسنپ بک که پرونده برجام (به عنوان مهمترین دستاورد دیپلماتیک) را مختومه کرده و وضعیت را به دوران پیشا برجام رهنمون می‌کند(البته علی الظاهر و نگارنده معتقد است، بازگشت به آن شرایط با توجه به سیر تحولات و تغییرات در نظام بین الملل ممکن و میسر نیست)دوباره این دو طیف با حداکثر توان رسانه‌ای و تبلیغاتی خود در برابر هم صف آرایی کرده و به خصوص منتقدان توافق و مذاکره، وقوع این فعل و انفعالات را نشانه درستی ایده عدم کارایی دیپلماسی و مذاکره گرفته و با تمام توان به برجام و مهمترین چهره موثر در آن یعنی وزیر امورخارجه وقت، دکتر محمد جواد ظریف، حمله و هجمه می کنند و تا آنجا پیش می‌روند که منکر تمامی دستاوردهای برجام و آورده های اقتصادی و سیاسی آن شده و می‌گویند که با پس گشت تحریم ها ده سال از عمر و فرصت های پیش روی کشور دود شد و به هوا خاست! 

فارغ از اینکه وضعیت کشور پس از قطعنامه‌های ۶ گانه (که خود رهاورد آن پیش فرض ضد مذاکراتی بود) در سال های ٩١ و ٩٢ چه روندی داشت و در ادامه برجام با تغییر جو و فضا و آورده نزدیک به ٧٠ میلیارد دلاری (دریافت های نقدی و آزادی دارایی های بلوکه شده و ورای به حساب های بانک مرکزی) برای اقتصاد ایران گشایشی بی سابقه رقم زد و تا همین امروز هم به پشتوانه لغو آن تحریم ها نفت فروخته ایم و در ابعاد سیاسی و دیپلماتیک ایران را از ذیل فصل هفت منشور ملل متحد خارج کرد یا برای اولین بار حق غنی سازی یک کشور را در قالب قطعنامه شورای امنیت به رسمیت شناخته شد و بسیاری از موضوعات دیگر که سخن را مطول می‌کند، و مشخص نیست چگونه منتقدان برجام اکنون مدعی هدررفت ده سال در قالب برجام می شوند، یا حملات و تجاوزگری اسرائیل و آمریکا را گردن برجامی می اندازند که اسرائیل بزرگترین منتقدش بوده.

و ترامپ آن را بدترین توافق تاریخ آمریکا و کلاه گشاد ایران بر سر اوباما و دموکرات ها خوانده است. 

در عمل اگر حرف آنها را در خصوص بد بودن برجام و مشکلات عدیده آن بپذیریم و تمامی انتقادهای تخریبی را هم قبول کنیم، وضعیتی رجعت می کنیم که طیف منتقد توافق و مذاکره آن را ایده‌آل دانسته و ما را به آن سمت و سو هدایت کرده بودند و اگر بگویند این ده سال پس چه شد؟ جوابش همان است که این ده سال فارغ از آورده های ملموس و محسوس برجام، بدون برجام و در ادامه پیگیری روند قطعنامه ها چه می‌شد و الان کشور در چه وضعیتی قرار داشت. 

حال سوال این است که زین پس چه کنیم و کدام الگو و کلان راهبرد پاسخگوی شرایط فعلی است؟

آیا باید دل به دل مخالفان دیپلماسی و مذاکره بسپاریم و به آلترناتیوهای ناداشته و شعارهای پرطمطراق ولی فاقد دستاورد آنان توجه کنیم، چون طرف های غربی را آزموده ایم و بد عهدی و خبث نیت آنان را تجربه کرده ایم یا آنکه با بهره گیری از ظرفیت دیپلماسی و مذاکره در سطوح مختلف و در ابعاد متفاوت و چند بعدی حداکثر تلاش برای توازن سازی و پیشبرد امور در سیاست خارجی را معطوف به منافع ملی و هنر دیپلمات های داخلی با نگاه وثیق به همه ظرفیت ها در شرق و عرب جهان و در نگاه نوین به کشورهای همسایه و ظرفیت های پیرامونی پی بگیریم؟ 

به نظر می‌رسد، بدون هیچ افراط و تفریطی این راهبرد دوم کارایی ملموس و محسوسی دارد اما نکته آنست که منتقدان دیپلماسی و مذاکره پاپس نکشیده و مخالف خوانی های بی ضابطه و عجیب و غریب آنان پیرامون ظریف و برجام دال بر آنست که آنان می خواهند، گفتمان دیپلماسی مدار و تعامل نگر در عرصه سیاست خارجی را محکوم و مطرود کنند و با فضاسازی هرگونه پیگیری این روند ها را ملکوک ساخته و از حیز انتفاع ساقط کنند و به مثابه ذنب لایغفر جلوه گر کنند. 

اکنون که برجام به غروب نهایی خود نزدیک شده، اتفاقا باید بیش و پیش از هر زمان دیگری از آن در برابر فضاسازی تندروهای ضد مذاکراتی صیانت و حراست کرده و واقعیات و دستاوردهای آن را برای افکار عمومی تشریح و تبیین کرد تا راه برای آنانی که با فضاسازی قصد قلب واقعیت و تخریب نهال دیپلماسی را دارند، مسدود شود و برگ‌های برنده ایران در تحولات آتی به ثمن‌ بخس از کف نرود. 

حراست از اصل نهاد دیپلماسی و کارکرد آن در هر شرایط و وضعیتی، در این روزها بیش از هر زمان دیگری از اهمیت بسزایی برخوردار است و در این میان برجام و ظریف نقطه‌های عطف کارنامه دستگاه دیپلماسی ایران طی چند دهه اخیر بوده‌اند که نباید به سادگی اجازه تخریب آنان در راستای ضربه به ظرفیت‌های دیپلماسی در چشم انداز پیش رو را داد.

مشاهده خبر در جماران