کدخبر: ۱۶۷۳۹۸۴ تاریخ انتشار:

امام سجاد(ع) چگونه یزید را رسوا کردند؟

خطبه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید آنقدر آن لعین را سخت آمد که به موذن گفت اذان بگوید تا اینگونه بتواند از ادامه کلام امام علیه السلام جلوگیری کند.

به گزارش خبرنگار جماران، بنا بر قولی دوازدهم محرم الحرام سال ۹۵ قمری امام سجاد علیه السلام به شهادت رسیده اند. آن حضرت و عمه بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها پیام آوران کربلا بودند. متن زیر به خطبه خوانی امام علیه السلام در شام پرداخته است:

 

پس از گذشت مراسم غمباری که در کاخ یزید برگزار شد و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) با برخوردهای سنجیده و صحبت‌های قاطع و کوبنده خود، بخش زیادی از نقشه‌های دستگاه اموی و شخص یزید برای هدم نام دین و جریان امامت حق را نقش بر آب کردند، در این حال یزید تصمیم گرفت در روز جمعه که روز اجتماع گسترده مسلمین در مسجد جامع شهر است از راه خطبه‌های نماز جمعه که توسط یکی از علماء سوء و خطباء خود فروخته دستگاه اموی قرائت می‌شد، کار تبلیغی گسترده‌ای بر ضد خاندان وحی و نبوت بویژه حضرت علی و امام حسین (علیهماالسلام) انجام دهد. و این البته در تداوم حدود چهل سال کار تبلیغی مداوم علیه خاندان امامت و ولایت بود که در شام انجام می‌شد. از این‌رو چون روز جمعه فرا رسید، یزید یکی از خطبای برجسته خود را به منبر فرستاد و دستور داد آنچه می‌توانی در مذمت حسین و پدرش بیان کن و او چنین کرد و بعد در تعریف و تمجید از یزید و معاویه بسیار طولانی صحبت کرده و برای آنها از بیان هیچ خوبی و زیبایی فروگذار نکرد.

و این در حالی بود که یزید حضرت علی بن حسین (علیهما السلام) را با خود به مسجد برده بود. حضرت که این سخنان را شنید فریاد برآورد: ویلک ایها الخاطب اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فبتوا مقعدک من النار.

وای به تو‌ ای سخنران!! رضایت مخلوق را به قیمت سخط و ناراحتی خالق خریداری نمودی (و برای خشنودی یک مخلوق، خدا را بر خود خشمناک ساختی) پس جایگاهت آتش دوزخ خواهد بود!!

سپس حضرت به یزید فرمودند: ای یزید به من اجازه بده تا بر این چوبها بالا رفته و چند کلمه سخن بگویم که موجب خشنودی خداوند باشد. و این حضاری که در مجلس نشسته‌اند (نیز از آن بهره‌مند شده) به اجر و ثوابی نائل شوند.

یزید از این کار به شدت ابا داشت. مردم و اطرافیان او به او گفتند: یا امیرالمؤمنین بگذار تا بر منبر بالا رود شاید چیزی از او بشنویم.

یزید که از صلاحیت‌های علمی و مقام حضرت به خوبی آگاه بود گفت: اگر او بر منبر بالا رود، پائین نمی‌آید مگر اینکه مرا و آل ابی‌سفیان را مفتضح و رسوا کند. به او گفتند: این جوان بیمار و شکست خورده چگونه چنین قدرتی خواهد داشت؟

یزید گفت: او از خانواده‌ای که علم و دانش را به کام خود کشیده‌اند و از شیرخوارگی بمانند مرغی که به جوجه‌هایش دانه می‌دهد، به آنها علم و کمال تعلیم شده است ولی مردم دست از اصرار برنمی‌داشتند و پیوسته از یزید می‌خواستند که موافقت کند.

در بعضی روایات آمده که فرزند یزید نیز با اصرار از پدر می‌خواست که با این خواسته موافقت کند تا بالاخره او رضایت داد و حضرت بر منبر بالا رفتند و شروع به ایراد خطبه‌ای کردند که نقش اول را در بقاء و تداوم نهضت حسینی بازی کرد و اگر این خطبه نبود چه بسا اهداف و ماهیت این نهضت مخفی می‌ماند، و ستمکارانی که دست به این جنایت بزرگ زده بودند رسوا نمی‌ شدند. حضرت بر بالای منبر ابتدا حمد و ثنای الهی را بجا آورد و بعد خطبه‌ای خواند که همه مردم گریستند تا بیقرار شدند و بشدت عواطف آنها تحت تاثیر قرار گرفت.

 

فرمود: ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است. به ما علم و بردباری و سخاوت و فصاحت و شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین ارزانی داشت و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر برگزیده اسلام حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ماست. صدیق (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)) از ماست، جعفر طیار از ماست، شیر خدا و شیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (حضرت حمزه) از ماست، امام حسن و امام حسین همان دو سبط بزرگوار این امت از ماست و مهدی این امت (که دجال را می‌کشد) از ماست.

حال هر کس مرا شناخت که شناخت و برای آنان که مرا نمی‌شناسند خاندان خود و حسب و نسبم را بیان خواهم کرد.

 

محتوای خطبه حضرت دارای چند بخش است.

 

معرفی خویش

‌ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین کسانی هستم که لباس احرام پوشید، من پسر بهترین انسانی هستم که کفش به پا کرد و برای طواف به دور خانه خدا پا برهنه شد. من فرزند بهترین طواف‌کنندگان و سعی بجا آوردگانم. من فرزند بهترین حج‌کنندگان و تلبیه‌گویان هستم. من پسر آن کسی هستم که بر براق سوار شده و در هوا حرکت نمود. من فرزند کسی هستم که در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد. من پسر کسی هستم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد. من فرزند کسی هستم که به مقام قرب ربوبی نائل آمد. و آنقدر به خدا نزدیک و نزدیکتر شد تا آنکه فاصله او به‌اندازه دو (انتهای) کمان یا نزدیکتر بود. من پسر آن کسی هستم که فرشتگان آسمان به او اقتدا کرده و نماز خواندند، من پسر آن کسی هستم که خدای بزرگ به او وحی کرد آنچه را که وحی کرد، من پسر محمد برگزیده خدا هستم.

من فرزند علی مرتضی هستم. من پسر کسی هستم که سران مشرکین را کوبید، و دماغ آنها را به خاک مالید تا به وحدانیت حضرت حق اقرار کردند و گفتند: لا اله الا الله، من پسر کسی هستم که جلوی پیامبر با دو شمشیر می‌جنگید و با دو نیزه مبارزه می‌کرد. او دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود. او در جنگ بدر و حنین نبرد نمود و به‌اندازه یک چشم به‌هم‌زدن به خدا کفر نورزید. من فرزند صالح مؤمنین و وارث انبیاء و از بین برنده مشرکان و امیر پیشوای مسلمین و فروغ چشم جهادگران و زینت عبادت‌کنندگان و افتخار گریه‌کنندگانم، کسی که بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از آل یاسین و رسول رب العالمین است. من پسر کسی هستم که جبرئیل او را تایید و میکائیل او را یاری کرد. من فرزند آنم که از حرم مسلمین حمایت کرد و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و بر ضد دشمنان ناصب و عنود خود مجاهده نمود. او در بین قریش با افتخارترین انسانی است که قدم به این زمین نهاد و اول شخصیتی است که دعوت ایمان را اجابت نمود و به فراخوانی خدا و پیامبرش لبیک گفت.

آری او اولین سبقت‌گیرندگان به همه خوبی‌ها بود و کوبنده متجاوزین و نابودکننده مشرکین و تیری از تیرهای الهی به سر منافقین و زبان حکمت عباد الهی که پرستش خداوند می‌کنند و نصرت‌گر دین خداوند و ولی امر الهی و بوستان حکمت خداوندی و حامل علم خدا و مخزن علم اوست. اوست که جوانمرد است و بخشنده، زیبا و نیکو چهره و هوشمند و پاک، از سرزمین حجاز است و مرضی خدا، پیشگام است و پیشوای بلند همت، صابر و بسیار روزه‌گیرنده، مهذب و بسیار عبادت‌کننده، قطع‌کننده پشت‌ها و نسل‌های مشرکین، پراکنده‌کننده حزب‌های کفر، از همگان پر جرات‌تر و قوی‌دلتر و دارای اراده‌ای محکم و عزمی استوار و راسخ و از همه باصلابت‌تر و خلل ناپذیرتر، اوست که شیر دلاور است همان کس که در جنگ‌ها به هنگام برهم خوردن نیزه‌ها و نزدیک شدن پیشتازان جنگ، کافران را بمانند خردکردن سنگ آسیا، خرد می‌کرد و می‌کوبید و مانند طوفان کوبنده که خار و خاشاک را درهم می‌ریزد، دشمنان را درهم می‌ریخت. شیر حجاز و یکه سوار عراق، کسی که هم مکی است هم مدنی، هم خیفی است هم عقبی (منتسب به خیف که مسجدی است در منی و عقبه) هم بدری است هم احدی، اوست کسی که در بیعت شجره یکه‌تاز میدان بود و در هجرت هم، آقای عرب، و شیر میدان نبرد، وارث دو مشعر (مشعر و عرفات) و پدر دو سبط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یعنی حسن و حسین، آری این است جد من علی بن ابی‌طالب.

 

معرفی نسب

حضرت بعد از این معرفی که از امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه‌السلام) به عمل آورد، در جایی که جز دشنام و نکوهش و لعن و یاوه نسبت به او چیزی گفته نشده بود، فرمود: من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند خدیجه کبرایم (و در بعضی روایت‌ها آمده که فرمود: من فرزند کسی هستم که از روی ظلم کشته شد من پسر کسی هستم که سرش را از قفا بریدند. من پسر تشنه کامی هستم که با لب تشنه به شهادت رسید. من پسر کسی هستم که پیکرش در زمین کربلا افتاده است، من پسر کسی هستم که عمامه و عبایش ربوده شد.) پس پیوسته می‌فرمود: من من و به این حدیث بلند افتخار و حماسه ادامه می‌داد تا شیون مردم به گریه بلند شد.

آری مردم زار زار گریستند و صدای گریه و ناله، همه مجلس را فراگرفت. در این حال یزید ترسید که مبادا فتنه و انقلاب و آشوبی ایجاد شود، به مؤذن فرمان داد: اذان بگو. او گفت: الله اکبر امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: هیچ چیزی از خدا بزرگتر نیست. او گفت: اشهد ان لا اله الا الله حضرت فرمود: موی و پوست و گوشت و خونم به یکتایی خداوند شهادت می‌دهد.

و هنگامی که مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، حضرت از بالای منبر به یزید رو کرد و فرمود: محمد همین که موذن به رسالت او شهادت داد. آیا جد من است یا جد تو؟ اگر ادعا کنی که جد توست، دروغ گفته‌ای و کافر شده‌ای و اگر جد من است پس چرا خاندان او را کشتی و آنان را از دم تیغ گذراندی؟

سپس موذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را خواند.

 

دقت در این خطبه و مضمون آن که چگونه حضرت سجاد (علیه‌السلام) پرده جهل و نادانی مردم نسبت به پدر و جد خود را دریده و آن شخصیت‌های والایی که در بین این مردم ناشناخته مانده‌اند را معرفی می‌کند و توجه به شرایط خفقان‌آمیز مجلس، گوشه‌ای از نقش استثنایی حضرت سجاد (علیه‌السلام) و شجاعت ایشان را برای ما روشن می‌ کند.

 

مشاهده خبر در جماران