یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در وادی خُلق نبوی

چند نکته کوتاه درباره مقام و منزلت پیامبر رحمت (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

۱. بی‌هیچ تردیدی می‌توان مدعی شد که نام زیبای محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یاد دیبای علی (علیه‌السلام) در دل صاحبان فطرت سلیم حکومت می‌کند و سرزمین وجدان‌های بیدار را به تسخیر خود درآورده است؛ شنیدن این دو کلمه الهی موجب نشاط خاطر و وجد وافر در انسان می‌گردد و این ویژگی البته، برآمده از تأثیر صاحب اسم بر اسم، و برگرفته از حضور روح صاحب عنوان در عنوان است؛ اگرنه خدای تعالی نام‌ها و کلمات بسیار دارد؛ چنان‌که همه موجودات عالم کلمات حق‌اند؛ لیکن این دو «اسم» و «کلمه» که کلمه حق‌اند، بر تارخ حقیقت تکیه داده‌اند که «کلمة الله هی العلیاء»!

۲. پنهان نیست که همه پیامبران الهی و سفیران آسمانی ترجمان اسماء و صفات الهی‌اند؛ یعنی پیام‌آوران وحی، از آدم تا نوح، و از نوح تا ابراهیم، و از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق تا موسی، و از موسی تا عیسی (علیهم‌السلام) جملگی وجهی از حقیقت تامّه الهی‌اند که صورتی از صورت‌های حق را نمایان می‌ساخته‌اند؛ صاحب مثنوی در «مثنویِ معنویِ» خود همین معنا را این‌گونه در قالب ریخته که:

چون خدا اندر نیاید در عیان

نائب حق‌اند این پیغام‌بران (مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش۳۳)

از این رو هر یک، با توجه به وجهه‌ای که نمایان می‌ساختند، صورت اسمی از اسماء حسنای الهی را به خود گرفتند؛ یکی «صفی‌اللّه» خوانده شد و دیگری «نبی‌الله»، و آن یکی «خلیل‌الله»، و آن دیگر «کلیم‌الله» و «روح‌الله» و «ذبیح‌الله» و...؛ لیکن «وجه تامّ» و «تجلی اعظم» حق که همگان در سایه‌ی قرب او به قرب حق مقرب‌اند، «حبیب‌الله» خوانده شد که «ولی‌الله» را به وصایت خود گرفت. او همان است که بر همه‌ی پیامبران پیش از خود هیمنه دارد، و نبوّت او «مُهر» و «خاتمِ» دُرُستیِ حرکت ایشان، و تأیید رسالت و نبوت همه‌ی انبیاء پیشین است: «من أطاع الرّسول فقد أطاع اللّه». (بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۵۵)

۳. محمدِ خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره‌ی خود در حدیثی ظریف می‌فرماید: «من رءانی فقد رأی الحق»، (بحارالانوار، ج۵۸، ص۲۳۴) و واقعیت این است که هر پیامبری «تجلّی»، و «همتای» کتابی است که با خود به همراه آورده است و این اصل کلی درباره‌ی پیامبر به این معنا است که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همتای قرآن کریم است و همه‌ی کمالاتِ قرآن کریم در پیامبرِ ختمی تجلّی یافته است و هر حکمِ کمالی که برای قرآن ثابت است، برای نبی ختمی مرتبت هم ثبات دارد؛ اگر گنجینه‌های پنهان در قرآن به شمارش درنمی آید، محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز گستره‌ای بی انتها، و ناپیداکرانه است که نمی‌توان کمالات وجودی او را به شماره آورد؛ اگر قرآن بحری است که غوّاص خرد را توان نیل به عمق آن نیست، خاتم‌الأنبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز اقیانوسی است که انسان محصور در طبیعت، به معرفتِ وجودِ بی‌انتهای او بارنمی‌یابد؛ به حقیقت می‌توان حضرت مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نشان‌گر معنای «لیس کمثله شیء» و نمایان‌گر مفهوم «لم یکن له کفواً احد» دانست.

او خود در گفتگو با وصیّ خود و شاید در معرفی خود و وصیّ خود می‌فرماید: «یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ‌ اللَّهَ‌ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ‌، وَ مَا عَرَفَنِی إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَکَ إِلَّا الله وَ أَنَا». (مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۶۷) او که همتای قرآن است، چون قرآن صاحب آیات محکم، و چون کلام خدا صاحب آیات متشابه است؛ مومنان به قرآن در مواجهه با آیات متشابه وظیفه و وظایفی دارند که طرح آن در عهده این مجال اندک و فرصت کوتاه نیست؛ لیکن التفات به این نکته لازم است که کوتاهی عقل انسانِ محصور در طبیعت -معاذالله- توهین به متشابه قرآنی را تجویز نمی‌کند، و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

۴. پیامبر بزرگ اسلام بی‌تردید نقطه عطف آفرینش است و اوست که آغاز نظام آفرینش را به انجام آن پیوند می‌دهد و این حقیقت در حلقه‌ی ذکر اهل معرفت بدیهی خوانده می‌شود؛ از این رو باید دانست که همه خیرات و برکات و کمالات هستی، طفیل وجود وجود و هستی اوست، و هیچ خیر و هیچ کمالی به هیچ موجودی نمی‌رسد؛ مگر به واسطه او! حق (سبحانه‌وتعالی) نام او را بلند و رفیع قرار داد و هیچ کوششی در جهت تخفیف و تنزیل نام او به ثمر نخواهد نشست، چراکه چنین تلاشی در جهت مخالف وعده‌ی الهی است که فرمود: «و رفعنا لک ذکرک» (انشراح:۴)

از این رو سلام بر او و تحیّات برای او که صورتی لفظی دارد، کوشش در جهت اداء وظیفه‌ای است که حق (تعالی‌شأنه) بر عهده انسان مؤمن نهاده است: «إِنَ‌ اللَّهَ‌ وَ مَلائِکَتَهُ‌ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما».(احزاب:۵۶)

۵. ذات مقدس حق آخرین فرستاده‌ی خود را به عنوان «سفیر رحمت مطلقه الهی برای همه جهانیان»، «وَ ما أَرْسَلْناکَ‌ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» (الانبیاء:۱۰۷)، و صاحب شرح صدر «أَ لَمْ‌ نَشْرَحْ‌ لَکَ صَدْرَکَ» (انشراح:۱)، به سوی همه انسان‌ها، در همه اعصار و امصار فروفرستاده است. چنان‌که گذشت پیامبر «تجلّی اعظم حقّ» است؛ در دعای شب مبعث می خوانیم «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی‌ الْأَعْظَمِ‌ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ و...» (البلدالامین، ص۱۸۳)، و عظمت تجلّی خدا، موجب عظمت در خُلق رسول الله شده و او به خلق عظیم ستوده شده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‌ خُلُقٍ‌ عَظیم»‌ (قلم:۴). «عظیم» -در نظر اهل لغت عرب- چیزی است که دارای عظم و استخوان باشد، و به عبارت بهتر هرچه که دارای ساختاری محکم و بادوام (استخوان) باشد، عظیم خوانده می‌شود؛ به این ترتیب معنای «خُلق عظیم» این است که هیچ عامل طبیعی یا غیرطبیعی و مصنوعی در خُلق و اخلاق آن پیامبر رحمت اثر نمی‌گذاشت، و ساختار اخلاقی وی از استخوان‌بندی و ساختاری محکم دوام یافته بود.

تذکر: این نکات کوتاه درباره پیامبر از باب یادآوری برای خود بود، تا درباره پیامبر حق با تأمل بیشتری و دقت عمیق‌تری سخن بگویم، و بدانم درباره همتای قرآن حرف می‌زنم و اعمال و رفتار او نیز همچون آیات قرآن به تفسیر و تأویل نیاز دارد و با عقل خُرد و خِرَد کوتاه و چوبین خود، درباره اطواری که اساساً در دایره فهم بشری جای نمی‌گیرد، چیزی نگویم. خدایا لغزشگاه‌های زبان ما را به ما بنمایان تا آن‌ها بشناسیم و از آن در امان بمانیم.

آمین!

--------------------------------------------------------------

*حجت‌الاسلام دکتر سید محمود صادقی عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
7 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.